جدول جو
جدول جو

معنی غرشمال

غرشمال((غِ رَ))
کولی، کنایه از خوش بنیه، لوند، غرشمار
تصویری از غرشمال
تصویر غرشمال
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با غرشمال

غرشمال

غرشمال
گروهی از نژادی خاص که در ممالک و نواحی مختلف حرکت کنند و خانه و مسکن ندارند و آداب و عادات مخصوص دارند و در باب اصل و منشا آنان اختلاف است غربال بند کولی غربتی، لوند، دشنامی است که به مزاح دختران را دهند
فرهنگ لغت هوشیار

غرشمال

غرشمال
نام گروهی مردم است در ایران و هند که دائماً در حرکت هستند و اسباب چلنگری و غربال میفروشند و ایشان را نفر و فیوج و کولی و غربتی هم گویند. بعضی از اهل لغت آن را با قاف ضبط کردند لیکن زبان ایل مذکور فارسی است پس نامشان هم فارسی است که در آن قاف نیست. (از فرهنگ نظام). قرشمال. لولی. لوری. کولی. غربال بند. چینگانه. فیوج. غربتی، لوند، دشنامی است مزاح گونه که دختران را گویند
لغت نامه دهخدا

غرشمار

غرشمار
چادرنشینانی که در سال چند بار کوچ می کنند و کارشان نوازندگی، خوانندگی، فال بینی و ساختن و فروختن بعضی آلات آهنی است، غربتی، کولی، غربال بند
غرشمار
فرهنگ فارسی عمید

غرشمار

غرشمار
گروهی از نژادی خاص که در ممالک و نواحی مختلف حرکت کنند و خانه و مسکن ندارند و آداب و عادات مخصوص دارند و در باب اصل و منشا آنان اختلاف است غربال بند کولی غربتی، لوند، دشنامی است که به مزاح دختران را دهند
فرهنگ لغت هوشیار

قرشمال

قرشمال
غربال بند. کولی، مجازاً، بی حیا. بی شرم. (لهجۀقزوینی). در بهار عجم و آنندراج آمده: به فتحتین، مطربان همراهی کاولیها از بحر طویلی که شیخ ابوالفیض فیضی متضمن لغات متضاده در هجو تصنیف نموده معلوم شدکه زبان این جماعه است. (بهار عجم) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا