- توجد
- نالیدن گله کردن دوست داشتن
معنی توجد - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زایش، زادروز
روی آوری، پروا، رویکرد، منید، پرداختن، دریافت
آهستگی درنگ همدوستی
شور و وجد کردن
وعید کردن
استوار و پابرجا شدن
جلب دوستی کردن و طلب محبت او
یگانه شدن، یکتا شدن
روی نهادن، روی آوردن
خواری، فروتنی
دردمند و رنجور گردیدن
خفتن شب، بیدار بودن بشب، برای نماز بیدار شدن، نماز نافله خواندن
گایش زن
پدید آمدن چیزی از چیزی بزادن، زائیده شدن، متولد شدن
استوار شدن
افروخته شدن، شعله ور شدن آتش
به وجود آورنده، ایجاد کننده، آفریننده
رو کردن، روی آوردن، رو گرداندن به طرف چیزی
تنها و یگانه بودن، یگانه شدن، تنها باقی ماندن
زاییده شدن، کنایه از به وجود آمدن چیزی از چیز دیگر
تاکد، استوار گشتن چیزی یا امری، محکم شدن، استوار شدن
وعدۀ بد دادن، بیم دادن، ترساندن، از عاقبت بد ترسانیدن
دردمند شدن، دردناک شدن، از درد نالیدن، شکوه از درد کردن، برای کسی اندوه خوردن و اظهار همدردی کردن
افروخته شدن آتش، زبانه کشیدن آتش، گر زدن، گر کشیدن، اشتعال، التهاب، ضرام، اضطرام، تلهّب، شعله زدن
درخشان شدن، آتش افروختن
درخشان شدن، آتش افروختن
شب زنده داری، بیدار ماندن در شب برای نماز و عبادت، کنایه از نماز شب، خوابیدن در شب، بیدار شدن در شب. در معنای ۱ و ۲ از اضداد است
بالش زیر سر نهادن، چیزی را برای خود بالین ساختن، تکیه کردن
طلب یا اظهار وجد کردن از روی تکلف، اظهار وجد و شادمانی کردن، شور و وجد کردن
توانا و قوی شده بعد از ناتوانی و ضعف ایجاد کننده، پدید آورنده