معنی تودد
تودد
((تَ وَ دُّ))
اظهار دوستی کردن
تصویر تودد
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با تودد
تودد
تودد
جلب دوستی کردن و طلب محبت او
فرهنگ لغت هوشیار
تودد
تودد
دوستی، محبّت
فرهنگ فارسی عمید
تودد
تودد
دوستی، محبت، وداد، دوست شدن، دوستی کردن، اظهار دوستی کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تولد
تولد
زایش، زادروز
فرهنگ واژه فارسی سره
تردد
تردد
رای، آمد و شد، رفت و آمد، رو و آی
فرهنگ واژه فارسی سره
تجدد
تجدد
نومنشی
فرهنگ واژه فارسی سره
توده
توده
جماعت، ملت
فرهنگ واژه فارسی سره
تخدد
تخدد
ترنجیدن پوست، تکیدن لاغر اندامی
فرهنگ لغت هوشیار
تردد
تردد
آمد و شد کردن
فرهنگ لغت هوشیار