جدول جو
جدول جو

معنی تهبل - جستجوی لغت در جدول جو

تهبل
(تَ)
ورزیدن جهت اهل. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تکسب. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تنبل
تصویر تنبل
کسی که مایل به کار کردن نباشد و تن به کار ندهد، بیکاره، تن پرور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهبل
تصویر مهبل
ابتدای دهانۀ رحم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنبل
تصویر تنبل
مکر، حیله، فریب، چاره، گول، ستاوه، ترفند، خدعه، کلک، شید، ریو، دستان، اشکیل، کید، قلّاشی، دلام، نیرنگ، غدر، احتیال، شکیل، گربه شانی، دغلی، نارو، حقّه، ترب، تزویر، روغان، خاتوله، دویل
جادو، افسون، برای مثال نیست را هست کند تنبل اوی / هست را نیست کند فرهستش (ابونصر مرغزی - شاعران بی دیوان - ۲۷۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقبل
تصویر تقبل
قبول کردن، پذیرفتن، به عهده گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تابل
تصویر تابل
ادویه، گیاهانی که برای خوش طعم، خوش مزه یا خوش بو کردن غذا به کار می روند، در پزشکی دوا
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ هََ بْ بِ)
ورزنده جهت اهل خود. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). تدارک کننده برای اهل و عیال. (ناظم الاطباء). و رجوع به تهبل شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تقبل
تصویر تقبل
پذیرفتن، بعهده گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تذبل
تصویر تذبل
مردواری، خرامیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهبل
تصویر مهبل
جای بچه اندر شکم، بچه دان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قهبل
تصویر قهبل
آبرو آبروی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهبل
تصویر دهبل
پیوک آبی از مرغابیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنبل
تصویر تنبل
کاهل و بیکار و هیچ کاره مکر و حیله، نیرنگ و فریب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تربل
تصویر تربل
فربهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبهل
تصویر تبهل
تباهل، یکدیگر را لعنت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
داروی خوشبو که در غذا بریزند میز ناهارخوری، صفحه، لوح میز ناهارخوری، صفحه، لوح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهبل
تصویر رهبل
درنیافتنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهلل
تصویر تهلل
درخشان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهدل
تصویر تهدل
فرو هشتگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهول
تصویر تهول
ترسناک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توبل
تصویر توبل
پارسی تازی گشته توبال دیگ افزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهطل
تصویر تهطل
شفا یافتن از بیماری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهبط
تصویر تهبط
به نشیت فرو آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهبش
تصویر تهبش
گرد آمدن، وزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهبج
تصویر تهبج
متورم شدن، ورم احساس کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهبب
تصویر تهبب
دریدن جامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تابل
تصویر تابل
((بِ))
چیزهایی که برای خوشبو کردن غذا به کار برند، جمع توابل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنبل
تصویر تنبل
((تَ بَ))
تن پرور، کاهل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنبل
تصویر تنبل
((تَ یا تُ بُ))
مکر، حیله، افسون، جادو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقبل
تصویر تقبل
((تَ قَ بُّ))
پذیرفتن، به عهده گرفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تهبج
تصویر تهبج
((تِ هَ بُّ))
آماسیدن، آماس کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کهبل
تصویر کهبل
((کَ بُ یا بَ))
نادان، احمق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهبل
تصویر مهبل
((مَ بَ یا بِ))
زهدان، رحم زن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنبل
تصویر تنبل
((تِ بَ))
کوتاه قد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنبل
تصویر تنبل
کاهل
فرهنگ واژه فارسی سره