جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کهبل

کهبل

کهبل
به معنی بی عقل و احمق و ابله باشد. (برهان). کهبله. احمق و ابله را گویند. (آنندراج) (فرهنگ رشیدی). رجوع به کهبله شود
لغت نامه دهخدا

کهبد

کهبد
نگهبان کوه، کوه نشین، پارسایی که در کوه خانه گرفته و در آنجا عبادت می کند
کهبد
فرهنگ فارسی عمید

کوبل

کوبل
شکوفۀ درخت، گل نوشکفته،
بابونه، گیاهی علفی و خوش بو با برگ های ریز و شاخه های باریک و گل های سفید که بعضی از انواع آن مصرف دارویی دارد، اُقحُوان، بابونَج، بابونَک، تُفّاحُ الاَرض
کوبل
فرهنگ فارسی عمید

کابل

کابل
مجموعۀ چند سیم هادی روکش دار که جریان برق را انتقال می دهند، مفتول ضخیم که از رشته های فلزی تابیده شده باشد و در صنعت برای بستن، کشیدن و بالا بردن قطعات سنگین کاربرد دارد
کابل
فرهنگ فارسی عمید

کابل

کابل
مفتولهای فلزی لفاف دار و سیمهای زیرزمینی و زیر دریائی که برای برق و تلگراف و تلفن بکار دارند
فرهنگ لغت هوشیار