کوچک تر از اندازۀ مورد نظر بودن مثلاً تنگی لباس، باریکی و کم پهنا بودن، کم بودن فضا یا گنجایش، کنایه از دشواری، کنایه از کمیابی، کنایه از کم بودن زمان، نزدیکی تنگی نفس: در پزشکی درد سینه که انسان به سختی نفس بکشد، ضیق النفس
کوچک تر از اندازۀ مورد نظر بودن مثلاً تنگی لباس، باریکی و کم پهنا بودن، کم بودن فضا یا گنجایش، کنایه از دشواری، کنایه از کمیابی، کنایه از کم بودن زمان، نزدیکی تنگی نفس: در پزشکی درد سینه که انسان به سختی نفس بکشد، ضیق النفس
دور کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). زایل نمودن چیزی را و دور کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). یقال: نح الدمع عن خدک. (اقرب الموارد). زایل نمودن و یکسو نمودن. (منتهی الارب در ذیل ’ن ح و’). (ناظم الاطباء). رجوع به تنحی شود
دور کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). زایل نمودن چیزی را و دور کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). یقال: نح الدمع عن خدک. (اقرب الموارد). زایل نمودن و یکسو نمودن. (منتهی الارب در ذیل ’ن ح و’). (ناظم الاطباء). رجوع به تنحی شود
سخت کوشیدن در کار. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، سخت راندن شتر به جهت نوبت آب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رفتن تا که به آب نزدیک شوند. (از اقرب الموارد) ، مانده کردن و در مشقت انداختن سفر کسی را. یقال نحب السفر فلاناً، ای اجهده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد)
سخت کوشیدن در کار. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، سخت راندن شتر به جهت نوبت آب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رفتن تا که به آب نزدیک شوند. (از اقرب الموارد) ، مانده کردن و در مشقت انداختن سفر کسی را. یقال نحب السفر فلاناً، ای اجهده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد)