معنی توحی - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با توحی
توحی
- توحی
- شتافتن، یقال: توح یا هذا، ای اسرع. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
توری
- توری
- گیاهی درختچه ای و زینتی از خانواده حنا که گلهای خوشه ای بنفش و تاج گسترده دارد
فرهنگ نامهای ایرانی