- تناهی
- بغایت رسیدن، بپایان رسیدن چیزی
معنی تناهی - جستجوی لغت در جدول جو
- تناهی
- به نهایت رسیدن، پایان یافتن، بازایستادن و بس کردن
- تناهی ((تَ))
- به پایان رسیدن، به نهایت رسیدن، بازایستادن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنچه آخر داشته باشد و به انتها برسد، به پایان رسیده
بپایان رسنده، تمام کرده، آنچه حد و نهایتش معلوم شده باشد
ضایعه، فساد
نو باوه
همخوشی، همگایی بازی کردن با یکدیگر همدیگر را سرگرم ساختن بلهو و لعب مشغول گردیدن، با هم بازی کردن
یکدیگر را نفی کردن
همدیگر را خواندن
همرازی با هم راز گفتن، با هم راز گفتن با یکدیگر راز کردن، سرگوشی
فساد ضایع شدن، نابودی
فساد، خراب بودن و با یکدیگر فخر نمودن
جسمانی، مربوط به جسم
راز گفتن، با هم راز گفتن
تباهی، خرابی، فساد، نابودی
یکدیگر را نفی کردن، با هم تباین داشتن
در جنگ و زد و خورد پیشانی یا موی پیشانی یکدیگر را گرفتن
منهیّ ها، کارهایی که در شرع از آن نهی شده، نهی شده ها، جمع واژۀ منهیّ
جمع منهی (غیاث) باز داشته شده ها نهی شده ها: (در عنفوان جوانی... که مجال وساوس شیطانی فسیح تر باشد و میدان هواجس جسمانی بسیط تر از مناکر و مناهی دست بداشته است) (المعجم. مد. چا 11: . 1)
فساد، نابودی
میوۀ نورس، نوباوه
خرابی، فساد، نابودی
نهی کننده، بازدارنده، آنکه یا آنچه کسی را از امری باز می دارد، وازع، حابس، زاجر، معوّق، مناع، رادع
بازدارنده نهی کننده بازدارنده منع کننده: فعلت نه بقصد آمرخیر قولت نه بلفظ ناهی شر. (ناصرخسرو. 180)
بازدارنده، نهی کننده
پایانداشت شماره ها
پایانداشت دوارها