خارج شدن روح از یک کالبد و داخل شدن آن به کالبد دیگر، انتقال نفس ناطقه از بدنی به بدن دیگر، یکدیگر را نسخ کردن، باطل کردن، زایل کردن تناسخ ازمنه: پی در پی گذشتن و سپری شدن ازمنه و قرون که انگار هر کدام آن ها حکم ماقبل را نسخ می کند تناسخ در میراث: در فقه مردن ورثه یکی بعد از دیگری پیش از تقسیم کردن میراث
خارج شدن روح از یک کالبد و داخل شدن آن به کالبد دیگر، انتقال نفس ناطقه از بدنی به بدن دیگر، یکدیگر را نسخ کردن، باطل کردن، زایل کردن تناسخ ازمنه: پی در پی گذشتن و سپری شدن ازمنه و قرون که انگار هر کدام آن ها حکم ماقبل را نسخ می کند تناسخ در میراث: در فقه مردن ورثه یکی بعد از دیگری پیش از تقسیم کردن میراث
با هم نسبت داشتن، با یکدیگر نسبت یافتن، میان دو شخص یا دو چیز نسبت و رابطه وجود داشتن مانند هم شدن، در ادبیات در فن بدیع آوردن کلماتی در نظم یا نثر که با هم متناسب باشند، مثل ماه وخورشید، چشم و ابرو، دست و پا، گل و بلبل، مراعات النظیر
با هم نسبت داشتن، با یکدیگر نسبت یافتن، میان دو شخص یا دو چیز نسبت و رابطه وجود داشتن مانند هم شدن، در ادبیات در فن بدیع آوردن کلماتی در نظم یا نثر که با هم متناسب باشند، مثل ماه وخورشید، چشم و ابرو، دست و پا، گُل و بلبل، مراعات النظیر
به هم نمایش داد ن به هم از خود گفتن خود نمایی خود نمایی کردن بهم نمایش دادن، رغبت کردن در امری بسبب رقابت و پیش گرفتن برای وصول بدان بر یکدیگر، خود نمایی، جمع تنافسات
به هم نمایش داد ن به هم از خود گفتن خود نمایی خود نمایی کردن بهم نمایش دادن، رغبت کردن در امری بسبب رقابت و پیش گرفتن برای وصول بدان بر یکدیگر، خود نمایی، جمع تنافسات
نسبت و رابطه داشتن میان دو کسی یا دو چیز، مراعات النظیر، نام صنعتی است در شعر، و آن آوردن کلماتی است که با هم نسبت داشته باشند، مانند، اسب و زین، ماه و خورشید
نسبت و رابطه داشتن میان دو کسی یا دو چیز، مراعات النظیر، نام صنعتی است در شعر، و آن آوردن کلماتی است که با هم نسبت داشته باشند، مانند، اسب و زین، ماه و خورشید