معنی تناصف - فرهنگ فارسی معین
معنی تناصف
- تناصف((تَ صُ))
- با هم انصاف داشتن، با هم نصف کردن
تصویر تناصف
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با تناصف
تناصف
- تناصف
- نسبت به یکدیگر انصاف داشتن، تمام حق خود را گرفتن، با هم نصف کردن
فرهنگ فارسی عمید
تناصف
- تناصف
- یکدیگر را انصاف دادن. (منتهی الارب) (از زوزنی) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : انی غرضت الی تناصف وجهها، یعنی استواءَ المحاسن کان بعض اعضاء الوجه انصف بعضاً فی اخذ القسط من الجمال. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا