- تمکن
- جای گرفتن، بر پای بودن
معنی تمکن - جستجوی لغت در جدول جو
- تمکن
- توانایی پیدا کردن، جای گرفتن، جاگیر شدن، جاه و مقام یافتن، دارای مقام و منزلت شدن، پابرجا شدن
- تمکن ((تَ مَ کُّ))
- جاگیر شدن، دارای جاه و مقام شدن، توانا شدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسی که توانایی و مکنت دارد، جاگرفته، جایگیر
جاگیر، ساکن و مقیم و متوطن و باشنده
شهرآیین، شهریگری، شهرآیینی، پیشینه، فرهنگ، شهرگانی
شدنی
تواناتر
استوار گردیدن و صاحب وقار بودن
بیچاره شدن
تو در تویی
تعجب، بشگفت آمدن
دست دادن، جای دادن
مکث کردن
بیچاره و درویش شدن
افزونی، خویگیری، جوانمرد نمایی، بر کناری، نو بر آوردن
افزونی، خوگیری، نرم شدن
شهر نشین شدن، خوی شهری گزیدن و با اخلاق مردم شهر آشنا شدن
پشیمانی
امکان دارد، ممکن است
جایز، روا، میسر، آسان
شهرنشین شدن، خوی شهری گزیدن و به اخلاق مردم شهر آشنا شدن، زندگانی اجتماعی، همکاری مردم با یکدیگر در امور زندگانی و فراهم ساختن اسباب ترقی و آسایش خود
ثابت، برقرار، پابرجا، دارای قدرت
همکار، هم پیشه، همدست، اقران و امثال
افزون شدن یا افزونی کردن بر کسی، خوی گرفتن بر چیزی
قبول کردن، پذیرفتن، فرمان کسی را پذیرفتن، پابرجا کردن، نیرو و قدرت دادن، به کسی توانایی دادن که به امری یا چیزی دست یابد
مسکین شدن، فقیر شدن، تهیدست شدن، خوار و حقیر شدن، درویشی
ترکان، عنوانی برای زنان، بانو، بی بی، خاتون، بیگم، ارجمند
پا بر جا شایند شایین شدنی شایا نا ور برقرار شده پا بر جا کرده شده پا بر جا کننده بر قرار دارنده. امکان یابنده میسر، امری یا مفهومی و یا موجودی است که از ذات خود اقتضایی نداشته باشد نه اقتضای وجود و نه عدم شاید بود (لغت بیهقی. پارسی نغز 386) مقابل ممتنع محال. یا ممکن بودن امکان داشتن حاصل شدن: (و چون بنا سبب بر متحرکی و ساکنی بود در آن نیز دو قسم بیش ممکن نبود.) (المعجم. چا. دانشگاه 32)
ممکن است