جدول جو
جدول جو

معنی متمکن

متمکن
توانگر، ثروتمند، دولتمند، غنی، متمول
متضاد: مفلس، ندار، ثابت، جای گزین، جای گیر، مقیم، دارای امکان، توانا، قادر
فرهنگ واژه مترادف متضاد