جدول جو
جدول جو

معنی تمسکن

تمسکن
مسکین شدن، فقیر شدن، تهیدست شدن، خوار و حقیر شدن، درویشی
تصویری از تمسکن
تصویر تمسکن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با تمسکن

تمسکن

تمسکن
بیچاره شدن. (تاج المصادر بیهقی). درویش شدن یا مانند درویش گردیدن و خوار و حقیر شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تسکن، چنانکه گویند تمدرع و تمندل از مدرعه و مندیل.... (از اقرب الموارد). مسکین شدن و بیچاره و خوار وضعیف شدن. (آنندراج). رجوع به نشوءاللغه ص 40 شود
لغت نامه دهخدا

متسکن

متسکن
درویش. (آنندراج). درویش و تنگدست و مسکین. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تسکن شود
لغت نامه دهخدا

تمسک

تمسک
متوسل شدن دستاویز چنگ در زدن چنگ در زدن دست در زدن دستاویز ساختن، چنگ زنی دستاویز سازی تشبت، حجت سند، جمع تمسکات
فرهنگ لغت هوشیار