معنی تمکن - فرهنگ فارسی معین
معنی تمکن
- تمکن((تَ مَ کُّ))
- جاگیر شدن، دارای جاه و مقام شدن، توانا شدن
تصویر تمکن
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با تمکن
تمکن
- تمکن
- توانایی پیدا کردن، جای گرفتن، جاگیر شدن، جاه و مقام یافتن، دارای مقام و منزلت شدن، پابرجا شدن
فرهنگ فارسی عمید
تمکن
- تمکن
- تعین، تمول، تنعم، توانگری، ثروت، دارایی، دولت، مال، مکنت، منال
متضاد: افلاس، تهیدستی، فقر، جاه، مقام، منزلت، توانایی، قدرت
متضاد: ناتوانی، جاگرفتن، جاگیر شدن، منزلت یافتن، جاه ومقام یافتن، توانا شدن
متضاد: ناتوان شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد