جدول جو
جدول جو

معنی تمرن - جستجوی لغت در جدول جو

تمرن
افزون شدن یا افزونی کردن بر کسی، خوی گرفتن بر چیزی
تصویری از تمرن
تصویر تمرن
فرهنگ فارسی عمید
تمرن(تَ حَوْ وُ)
افزون شدن و افزونی کردن بر کسی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تفضل. (اقرب الموارد) ، برکنار بودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، زیرکی کردن. (از اقرب الموارد) ، نرم شدن. (غیاث اللغات). نرم کردن. (آنندراج) ، خوی گرفتن بر چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). عادت کردن به چیزی. (آنندراج) (غیاث اللغات). تدرب و تعود. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تمرن
افزونی، خوگیری، نرم شدن
تصویری از تمرن
تصویر تمرن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متمرن
تصویر متمرن
خوی گرفته، معمول، رایج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تمرین
تصویر تمرین
فعالیت برای به دست آوردن مهارت در کاری، متنی شامل مسئله ها، پرسش ها و یا سرمشق هایی برای مهارت یافتن در امری مثلاً تمرین های کتاب را حل کردم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تمکن
تصویر تمکن
توانایی پیدا کردن، جای گرفتن، جاگیر شدن، جاه و مقام یافتن، دارای مقام و منزلت شدن، پابرجا شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تمرد
تصویر تمرد
سرپیچی کردن، گردن کشی کردن، نافرمانی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تمرغ
تصویر تمرغ
غلتیدن در خاک، از درد به خود پیچیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تمدن
تصویر تمدن
شهرنشین شدن، خوی شهری گزیدن و به اخلاق مردم شهر آشنا شدن، زندگانی اجتماعی، همکاری مردم با یکدیگر در امور زندگانی و فراهم ساختن اسباب ترقی و آسایش خود
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَمَرْ رِ)
خوی گیرنده بر چیزی. (آنندراج) (ازمنتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، صاحب فضل. (آنندراج) ، افزون و زیاده و فراوان، برکنار. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) ، مستعمل و معمول. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تمرش
تصویر تمرش
سودگی سوده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمدن
تصویر تمدن
شهر نشین شدن، خوی شهری گزیدن و با اخلاق مردم شهر آشنا شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمرد
تصویر تمرد
گردنکشی و خود سری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمران
تصویر تمران
جمع تمر، گونه های خرما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمرض
تصویر تمرض
سست شدن در کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمرق
تصویر تمرق
غلتیدن، بر خود پیچیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمری
تصویر تمری
آراسته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمرین
تصویر تمرین
سخت روی گردیدن کسی بر کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمزن
تصویر تمزن
افزونی، خویگیری، جوانمرد نمایی، بر کناری، نو بر آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمکن
تصویر تمکن
جای گرفتن، بر پای بودن
فرهنگ لغت هوشیار
خوی گیرنده، برتر منش خوی گیرنده بر چیزی عادت پذیر، صاحب فضل جمع متمرنین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمدن
تصویر تمدن
((تَ مَ دُّ))
شهرنشین شدن، همکاری مردم یک جامعه برای ترقی و پیشرفت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تمرد
تصویر تمرد
((تَ مَ رُّ))
سرپیچی کردن، نافرمانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تمرغ
تصویر تمرغ
((تَ مَ رُّ))
در خاک غلتیدن، از درد به خود پیچیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تمکن
تصویر تمکن
((تَ مَ کُّ))
جاگیر شدن، دارای جاه و مقام شدن، توانا شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تمرین
تصویر تمرین
((تَ))
عادت دادن، آشنا ساختن کسی به کاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تمرین
تصویر تمرین
ورزش، ورز، آمادگی، پیگیری، ورزیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تمرد
تصویر تمرد
سرکشی، سرپیچی، نافرمانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تمدن
تصویر تمدن
شهرآیین، شهریگری، شهرآیینی، پیشینه، فرهنگ، شهرگانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تمدن
تصویر تمدن
Civilization
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تمدن
تصویر تمدن
цивилизация
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تمدن
تصویر تمدن
Zivilisation
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تمدن
تصویر تمدن
цивілізація
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تمدن
تصویر تمدن
cywilizacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تمدن
تصویر تمدن
文明
دیکشنری فارسی به چینی