معنی تلمک در لغت نامه دهخدا

چشیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : ماتلمک بلماک، ای ماذاق شیئاً. (اقرب الموارد)، لیسیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، زنخ پیچیدن شتر و زبان گرد دهان برآوردن بعد خوردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)، جنباندن دو فک است، بگفتن یا زیاد طعام خوردن. (از اقرب الموارد)

معنی تلمک در فرهنگ لغت هوشیار

چشیدن، لیسیدن چشیدن، لیسیدن

معنی تلمک - جستجوی لغت در جدول جو

تلمک

لغت نامه دهخدا

تلمک

فرهنگ لغت هوشیار

تلمک

فرهنگ گویش مازندرانی

تملک

مالک شدن، دارا شدن، ملکی را گرفتن و به اختیار خود درآوردن

فرهنگ فارسی عمید

تلوک

هدف، نشانۀ تیر
تکوک، ظرفی از طلا یا نقره یا چیز دیگر که به شکل جانوران از قبیل شیر یا گاو یا مرغ درست کنند، بکوک، بلوتک، بلوک

فرهنگ فارسی عمید

تلسک

یک خوشۀ کوچک که جزء خوشۀ بزرگ است، خوشۀ کوچکی از انگور یا خرما که بیش از چند دانه نباشد، پتپک، پپتک، بتبک

فرهنگ فارسی عمید

تلخک

کاسنی، گیاهی خودرو با برگ های کرک دار، ساقه ای کوتاه و گل های آبی که ریشه، برگ و دانۀ آن مصرف دارویی دارد، هرگاه دانه های تلخ آن با گندم مخلوط و آرد شود طعم آرد را تلخ می کند، تلخ دانه، انوپا، هندباج، هندبید، انگوپا، تلخ جکوک، تلخ جوک، هندبا، کسنی
تریاک
دانۀ گیاهی شبیه گندم که در مزارع گندم می روید، تلخه، زوان

کاسنی، گیاهی خودرو با برگ های کرک دار، ساقه ای کوتاه و گل های آبی که ریشه، برگ و دانۀ آن مصرف دارویی دارد، هرگاه دانه های تلخ آن با گندم مخلوط و آرد شود طعم آرد را تلخ می کند، تَلخ دانِه، اَنوپا، هِندباج، هُندبید، اَنگوپا، تَلخ جَکوک، تَلخ جوک، هِندَبا، کَسنی
تریاک
دانۀ گیاهی شبیه گندم که در مزارع گندم می روید، تَلخِه، زَوان

فرهنگ فارسی عمید

تخمک

یاختۀ جنسی تولیدمثل ماده

فرهنگ فارسی عمید

دلمک

رتیل، جانوری شبیه عنکبوت و از خانوادۀ بندپایان، با شکم بزرگ و پاهای کوتاه که بعضی از انواع آن زهری کشنده دارد، دلمک، دیلمک

فرهنگ فارسی عمید

تلمذ

شاگرد شدن، شاگردی کردن، در نزد استاد یا معلم درس خواندن و چیزی آموختن

فرهنگ فارسی عمید

سلمک

گوشه ای در دستگاه شور

فرهنگ فارسی عمید

تلمز

پی یکدیگر جستن

فرهنگ لغت هوشیار

سلمک

قدیم (شهناز کردانیه گوشت مایه نوروز و سلمک)

فرهنگ لغت هوشیار

تلمذ

شاگردی کردن، جستن

فرهنگ لغت هوشیار

شلمک

گیاهی است از تیره گندمیان که دارای خوشه هایی کوچکی می باشد، نباتی است یک ساله و دانه های آن مدت مدیدی قادرند که قوه نمای خود را حفظ کنند شلمک یکی از گیاهان خوب مراتع و در هر سال سه مرتبه میشود آن را درو کرد زوان دنقه شیلم چچم چچن

فرهنگ لغت هوشیار