جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با تلوک

تلوک

تلوک
هدف، نشانۀ تیر
تَکوک، ظرفی از طلا یا نقره یا چیز دیگر که به شکل جانوران از قبیل شیر یا گاو یا مرغ درست کنند، بَکوک، بُلوتَک، بلوک
تلوک
فرهنگ فارسی عمید

تلوک

تلوک
نشانۀ تیر. (فرهنگ جهانگیری) (برهان) (فرهنگ رشیدی) (شرفنامۀ منیری) (آنندراج). که به عربی هدف خوانند. (برهان) (آنندراج) (شرفنامۀ منیری). هدف و نشانۀ تیر. (ناظم الاطباء) ، ظرف و صراحیی که آن را بصورت شیر و گاو و حیوانات دیگر ساخته باشند و بدان شراب خورند. (برهان) (آنندراج). آوند شرابخواری که بصورت شیر و گاو و دیگر جانوران باشد. (ناظم الاطباء). بمعنی تلوک است. (اوبهی). همان تلوک است که به اختلاف گفته اند و در پلوک اصح آن نگاشته شد. (انجمن آرا). رجوع به پلوک شود
لغت نامه دهخدا

تلوک

تلوک
دهی از دهستان بیشه است که در بخش مرکزی شهرستان شاهی واقع است و 665 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا

بلوک

بلوک
ناحیه، ولایت، و به معنی توده و دسته هم آمده است فرانسوی همگروه این واژه را غیاث ترکی دانسته معین آن را پارسی و گروهی ده و روستا می داند کشورهایی که متحد بشوند و دارای مرام و روش سیاسی خاصی باشند: بلوک شرق بلوک غرب، جمعیت ها و دسته های همعقیده و دارای روش واحد
فرهنگ لغت هوشیار

دلوک

دلوک
آفتاب زردی خور نشین بویه آنچه برای خوشبو کردن بر تن زنند یا مالند فرو شدن آفتاب گشتن آفتاب وقت زوال
فرهنگ لغت هوشیار