- تلعاب
- کسی که بسیار شوخی و مزاح بکند
معنی تلعاب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بازی کردن، واداشتن به بازی یا اسباب بازی آوردن برای دختر
ترسانیدن، ترعیب
بازی با هم بازی کردن
بازی کردن
آب تلخ و آب نمک
بازی کردن، چیزی در دست گرفتن و خود را بیهوده با آن سر گرم ساختن، به تفنن کاری کردن، قمار کردن، کاری به قصد تفریح یا ورزش انجام دادن
بسیار بازی کردن
بسیار بازیگر، بازیکن
آب دهن، بزاق
هر مایعی که اندکی غلیظ و چسبنده باشد
مادۀ شفاف یا رنگین که بر روی کاشی یا ظروف سفالی می دهند
روکش شیشه ای نیمه مذاب بر لایه ای از فلز که نقش محافظ در برابر واکنش های شیمیایی داشته و به عنوان تزئین به کار می رود
آهار
لعاب دادن: پوشش ظریف از لعاب به شیء سفالی یا فلزی دادن، غلیظ شدن
هر مایعی که اندکی غلیظ و چسبنده باشد
مادۀ شفاف یا رنگین که بر روی کاشی یا ظروف سفالی می دهند
روکش شیشه ای نیمه مذاب بر لایه ای از فلز که نقش محافظ در برابر واکنش های شیمیایی داشته و به عنوان تزئین به کار می رود
آهار
لعاب دادن: پوشش ظریف از لعاب به شیء سفالی یا فلزی دادن، غلیظ شدن
تالاب، جایی که آب رودخانه یا باران جمع شود، آبگیر، حوض، استخر، برکه
آب دهن که روان باشد بسیار بازیگر
((لُ))
فرهنگ فارسی معین
آب دهن، هر آبی که اندکی غلیظ و چسبنده باشد، روکش مخصوصی که روی سفال و کاشی و مانند آن می کشند