جدول جو
جدول جو

معنی تلسک - جستجوی لغت در جدول جو

تلسک
یک خوشۀ کوچک که جزء خوشۀ بزرگ است، خوشۀ کوچکی از انگور یا خرما که بیش از چند دانه نباشد، پتپک، پپتک، بتبک
تصویری از تلسک
تصویر تلسک
فرهنگ فارسی عمید
تلسک
(تِ لِ)
خوشۀ کوچک انگور باشد که جزو خوشۀ بزرگ است یعنی بر خوشۀ بزرگ چسبیده است. (آنندراج). خوشۀ کوچک انگور که یک جزء از خوشۀ بزرگ است. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تلسک
خوشه کوچک انگور که جزو خوشه بزرگ است
تصویری از تلسک
تصویر تلسک
فرهنگ لغت هوشیار
تلسک
((تِ لِ))
خوشه کوچک انگور که جزو خوشه بزرگ است
تصویری از تلسک
تصویر تلسک
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تکسک
تصویر تکسک
هستۀ انگور، دانۀ انگور، تکس، تکش، تکژ، تکیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنسک
تصویر تنسک
زاهد شدن، عابد شدن، پارسایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلکس
تصویر تلکس
دستگاهی مخابراتی با قابلیت ارسال و دریافت پیام به صورت چاپ شده، پیام چاپ شده ای که به وسیلۀ این دستگاه ارسال یا دریافت می شود
فرهنگ فارسی عمید
سیخ آهنی که گوشت یا چیز دیگر را به آن بکشند و در تنور آویزان کنند، سیخ کباب، بلشک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بلسک
تصویر بلسک
پرستو، پرنده ای کوچک و مهاجر با بال های دراز و نوک تیز و دم دو شاخه و پرهای سیاه که زیر سینه اش خاکستری یا حنایی رنگ است، بیشتر در سقف خانه ها لانه می گذارد و حشراتی از قبیل مگس و پشه را می خورد
بلوایه، چلچله، پرستوک، بالوایه، خطّاف، باسیج، پرستک، فرشتو، ابابیل، فرستوک، پالوانه، فراستوک، فراشتوک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تمسک
تصویر تمسک
چنگ زدن و دست انداختن به چیزی، کنایه از دستاویز ساختن، متوسل شدن، سند، حجت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلوک
تصویر تلوک
هدف، نشانۀ تیر
تکوک، ظرفی از طلا یا نقره یا چیز دیگر که به شکل جانوران از قبیل شیر یا گاو یا مرغ درست کنند، بکوک، بلوتک، بلوک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلخک
تصویر تلخک
کاسنی، گیاهی خودرو با برگ های کرک دار، ساقه ای کوتاه و گل های آبی که ریشه، برگ و دانۀ آن مصرف دارویی دارد، هرگاه دانه های تلخ آن با گندم مخلوط و آرد شود طعم آرد را تلخ می کند، تلخ دانه، انوپا، هندباج، هندبید، انگوپا، تلخ جکوک، تلخ جوک، هندبا، کسنی
تریاک
دانۀ گیاهی شبیه گندم که در مزارع گندم می روید، تلخه، زوان
فرهنگ فارسی عمید
(بَ لَ)
پرستوک باشد و آن را به عربی خطاف گویند. (برهان) (آنندراج). بلسک. (از ذیل اقرب الموارد). پرستو. رجوع به پرستو شود
لغت نامه دهخدا
(بِ سِ)
خطاف، و آن از لغات دخیل است. (از ذیل اقرب الموارد). پرستو. پرستوک. بلسک. رجوع به بلسک شود، گریختگان لشکر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(بِ لِ / بُ لُ)
سیخ آهنی باشد که یک سر آن را پهن کرده باشند برای نان از تنور جدا کردن. (برهان) (آنندراج).
لغت نامه دهخدا
(بَ سَ / بِ سِ)
گیاهی است که چون در جامه خلد به دشواری جدا گردد. (منتهی الارب). بلسکاء. (اقرب الموارد). بلسکی. (منتهی الارب). و رجوع به بلسکاء و بلسکی شود
لغت نامه دهخدا
(تِ لِ کُ)
تلسکوپ. رجوع به همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تکسک
تصویر تکسک
استخوان و تخم انگور هسته انگور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فلسک
تصویر فلسک
فرانسوی بنگرید به فلاسک
فرهنگ لغت هوشیار
پرستو سیخ آهنی که یک سر آنرا پهن کرده باشند برای نان از تنور جدا کردن، سیخ کباب
فرهنگ لغت هوشیار
عبادت کردن، پرستیدن خداپرستی پارسایی، عابد شدن زاهد گردیدن پارسا شدن پارسایی ورزیدن، زاهدی پارسایی، جمع تنکسات
فرهنگ لغت هوشیار
متوسل شدن دستاویز چنگ در زدن چنگ در زدن دست در زدن دستاویز ساختن، چنگ زنی دستاویز سازی تشبت، حجت سند، جمع تمسکات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلکس
تصویر تلکس
دستگاه ماشین نویسی بمسافت دور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلسن
تصویر تلسن
زبانه زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلخک
تصویر تلخک
تلخ دانه، دلقک مصغر تلخ، خربزه تلخ حتظل قثاء النعام، کاسنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلمک
تصویر تلمک
چشیدن، لیسیدن چشیدن، لیسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلسک
تصویر بلسک
((بَ لَ))
بلشک، پرستو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بلسک
تصویر بلسک
((بِ لِ یا بُ لُ))
سیخ آهنی که یک سر آن پهن باشد برای جدا کردن نان از تنور، سیخ کباب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تلوک
تصویر تلوک
((تَ لُ))
نشانه، هدف
فرهنگ فارسی معین
((تِ لِ))
دستگاه ارتباطی برای ارسال و دریافت پیام که با گرفتن شماره مخاطب دستگاه تله تایپ آن به کار می افتد و پیام را ثبت می کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تلخک
تصویر تلخک
((تَ خَ))
مصغر تلخ، خربزه تلخ، کاسنی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنسک
تصویر تنسک
((تَ نَ سُّ))
عابد شدن، پارسا شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تمسک
تصویر تمسک
((تَ مَ سُّ))
چنگ زدن، دستاویز قرار دادن، سند، حجت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تلیک
تصویر تلیک
کلیک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تمسک
تصویر تمسک
دست آویز
فرهنگ واژه فارسی سره