- تلسن
- زبانه زدن
معنی تلسن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بلس: (عدس) مرجمک دانه ایست شبیه بعدس
قسمی زردالوی لطیف
نیکو شدن، آراستن، زینت دادن
بر چفسیدن، کوفتگی
چاق
فرا گرفتن
آلتی که بدان از نقاط دور مکالمه کنند و این وسیله در سال 6781 توسط گراهام بل اختراع شده است
خوشه کوچک انگور که جزو خوشه بزرگ است
نرمی کردن، چاپلوسی کردن
نیاز رنگینی، چند رنگی، گونه گرفتن دارای رنگ شدن، رنگارنگ شدن رنگ برنگ گشتن، رنگارنگی، جمع تلونات
وحشی رام ناشونده، سرکش (چارپا)
یاد پیمانی یاد کردن پیمان گذشته، درنگیدن دیر کردن، بهانه جویی بهانه جستن، دگرگونی آب، پدر نشانی پیروی از رفتار پدر
چاق، بسیار فربه، تنومند
وحشی، رام نشده، اسب شوخ و سرکش
زبان آور، فصیح، شخص فصیح و بلیغ
لسان ها، زبان ها، جمع واژۀ لسان
آلوسن، گیاهی با ساقه های بلند شبیه رازیانه، برگ های بیضی شکل، تخم های سبز تیره و گل های سرخ رنگ که ریشۀ آن شبیه زردک است
دارای رنگ شدن، رنگ به رنگ شدن، هر دم به رنگی درآمدن
یک خوشۀ کوچک که جزء خوشۀ بزرگ است، خوشۀ کوچکی از انگور یا خرما که بیش از چند دانه نباشد، پتپک، پپتک، بتبک
دستگاهی که به وسیلۀ آن از مسافت دور با هم صحبت می کنند، کنایه از شماره تلفن
زبانه دار زبانه دیس
((تِ لِ فُ))
فرهنگ فارسی معین
دستگاهی که به وسیله آن می توان اصوات و مکالمات را به مسافت دور انتقال داد یا دریافت کرد
فصیح و زبان آور شدن