جدول جو
جدول جو

معنی تلاوی - جستجوی لغت در جدول جو

تلاوی
(تَ جَنْ نُ)
گردآمدن مردم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اجتماع. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تلاوی
گرد آمدن مردم
تصویری از تلاوی
تصویر تلاوی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تلاوش
تصویر تلاوش
تراوش، تراویدن، خارج شدن یا نشت کردن آب یا مایع دیگر از درون چیزی، ترشح کردن، تراوش کردن، چکیدن، تلابیدن، ترابیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلاقی
تصویر تلاقی
به هم رسیدن، رسیدن دو شخص یا دو چیز به هم، یکدیگر را دیدن، دیدار کردن با هم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلاشی
تصویر تلاشی
از هم پاشیده شدن، پراکنده شدن اجزای چیزی، اضمحلال، نیست و نابود شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلافی
تصویر تلافی
تدارک کردن، عوض دادن، جبران کردن، دریافتن، رسیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حلاوی
تصویر حلاوی
حلواها، خوراکی هایی که با آرد گندم یا آرد برنج، روغن، شکر، گلاب و زعفران تهیه می شود، کنایه از شیرینی ها، جمع واژۀ حلوا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تداوی
تصویر تداوی
دوا کردن، درمان کردن، خود را معالجه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تساوی
تصویر تساوی
با هم برابر شدن، همانند شدن، برابری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقاوی
تصویر تقاوی
پیش پرداخت دادن به کارگر یا کشاورز، پول یا بذری که مالک به زارع بدهد و بعد از برداشت محصول پس بگیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلاوت
تصویر تلاوت
قرائت قرآن، خواندن کتاب
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ)
از ’ل وو’، جمعشده و فراهم آورده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به تلاوی شود، متحد و متفق و هم عقیده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
در فارسی شیان تاوان، تایگانه در تازی به دست آوردن از میان بردن دریافتن جبران کردن تدارک کردن، عوض دادن، دریافت جبران. دریافتن، جبران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلاشی
تصویر تلاشی
نیست شدن نابود گشتن، پراکنده شدن، نیستی نابودی، پراکندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلاحی
تصویر تلاحی
هم دشمنی
فرهنگ لغت هوشیار
همدیداری همرسی همرسش، دیدار کردن فراهم رسیدن بهم رسیدن هم را دیدن، دیدار. یا یوم تلاقی (یوم التلاقی)، روز قیامت. با هم ملاقات کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلاوش
تصویر تلاوش
عمل تراویدن، تراوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلاوم
تصویر تلاوم
همنکوهی نکوهیدن یکدیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلاوه
تصویر تلاوه
خوانش
فرهنگ لغت هوشیار
همخوشی، همگایی بازی کردن با یکدیگر همدیگر را سرگرم ساختن بلهو و لعب مشغول گردیدن، با هم بازی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغاوی
تصویر تغاوی
بیراهگی
فرهنگ لغت هوشیار
نیرو بخشی، پیش پرداختن، مساعده دادن بکارگر و زارع، پیش پرداخت مساعده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تساوی
تصویر تساوی
برابر گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تداوی
تصویر تداوی
درمان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
خوانش، خواندن قرائت کردن، قرائت. خواندن قرآن و جز آن، خواندن با قرائت و اندیشه و تامل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلاوت
تصویر تلاوت
((تَ وَ))
خواندن، قرائت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تلاشی
تصویر تلاشی
((تَ))
از هم پاشیده شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تلافی
تصویر تلافی
((تَ))
دریافتن، جبران کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تلاقی
تصویر تلاقی
((تَ))
دیدار کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقاوی
تصویر تقاوی
((تَ))
مساعده دادن به کارگر و زارع، پیش پرداخت، مساعده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تلاهی
تصویر تلاهی
((تَ))
یکدیگر را سرگرم ساختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تساوی
تصویر تساوی
((تَ))
برابر شدن با هم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تداوی
تصویر تداوی
((تَ))
درمان کردن، معالجه کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تساوی
تصویر تساوی
همچندی، برابری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تلاشی
تصویر تلاشی
فروپاشی
فرهنگ واژه فارسی سره