جمع واژۀ تلمیذ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). مثل تلامذه. (آنندراج). رجوع به تلمیذ و تلام و تلامی شود. - تلامیذ بوالبشر، کنایه از فرشتگان است. (انجمن آرا). - تلامیذ رحمن، کنایه از شعراست. (انجمن آرا). - تلامیذ شیطان، کنایه از محیل و مفسد است. (انجمن آرا)
جَمعِ واژۀ تلمیذ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). مثل تلامذه. (آنندراج). رجوع به تلمیذ و تلام و تلامی شود. - تلامیذ بوالبشر، کنایه از فرشتگان است. (انجمن آرا). - تلامیذ رحمن، کنایه از شعراست. (انجمن آرا). - تلامیذ شیطان، کنایه از محیل و مفسد است. (انجمن آرا)
در تازی نیامده سخته شناس، سخته گوی سخته در پارسی برابر است با سخن پروهانی (کلام استدلالی) منسوب به کلام: مباحث کلامی، شخصی که راه معرفت الهی را بپای استدلال رود متکلم
در تازی نیامده سخته شناس، سخته گوی سخته در پارسی برابر است با سخن پروهانی (کلام استدلالی) منسوب به کلام: مباحث کلامی، شخصی که راه معرفت الهی را بپای استدلال رود متکلم