جدول جو
جدول جو

معنی تقرین - جستجوی لغت در جدول جو

تقرین
(تَ بَعْ عُ)
همبر کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). با یکدیگر نزدیک گردانیدن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). با یکدیگر قرین کردن. (زوزنی) (مجمل اللغه) ، چیزی به چیزی پیوستن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). یقال: قرنت الاساری فی الجبال مجهولاً، ای جمعت. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تقرین
به هم رسانیدن، به هم پیوستن
تصویری از تقرین
تصویر تقرین
فرهنگ لغت هوشیار
تقرین
گاو ماده ی چهارساله را به روش های مرسوم آبستن کردن، جفت
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تقریع
تصویر تقریع
سخت ملامت کردن، سرزنش کردن، سرکوفت دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقریض
تصویر تقریض
بریدن، قطع کردن، شعر گفتن در مدح یا ذم کسی، مدح یا ذم کسی گفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تارین
تصویر تارین
تار، تیره، تاریک برای مثال ای خواجه من جام می ام چون سینه را غمگین کنم؟ / شمع و چراغ خانه ام چون خانه را تارین کنم؟ (مولوی - لغت نامه - تارین)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترقین
تصویر ترقین
زینت دادن کتاب با رنگ های زیبا، نزدیک به هم نوشتن سطرهای کتاب، نقطه و اعراب گذاشتن بر کلمات، خط کشیدن بر بعضی از ارقام دفتر حساب که معلوم شود آن رقم به حساب آمده است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقریر
تصویر تقریر
بیان کردن، قرار دادن، برقرار کردن، اقرار کردن، به اقرار آوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقریظ
تصویر تقریظ
مدح کردن، ستودن، در مدح کتاب یا شعر یا نوشتۀ کسی چیزی نوشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تمرین
تصویر تمرین
فعالیت برای به دست آوردن مهارت در کاری، متنی شامل مسئله ها، پرسش ها و یا سرمشق هایی برای مهارت یافتن در امری مثلاً تمرین های کتاب را حل کردم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقریب
تصویر تقریب
نزدیک کردن، نزدیک گردانیدن، نزدیک بودن
نوعی دویدن اسب، یورتمه، نوعی راه رفتن اسب که سوار را تکان بدهد، خبب، چهارنعل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقنین
تصویر تقنین
قانون وضع کردن، قانون گذاردن، قانون گذاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تشرین
تصویر تشرین
دو ماه از سال شمسی کشورهای عربی
تشرین اول: ماه دهم از سال شمسی کشورهای عربی، بین ایلویل و تشرین ثانی، مطابق با اکتبر
تشرین ثانی: ماه یازدهم از سال شمسی کشورهای عربی، بین تشرین اول و کانون اول، مطابق با نوامبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقریب
تصویر تقریب
نزدیک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمرین
تصویر تمرین
سخت روی گردیدن کسی بر کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقریر
تصویر تقریر
به اقرار آوردن، سخن گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقریش
تصویر تقریش
بر آغالیدن، آزمند کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقریض
تصویر تقریض
قطع کردن، پریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقریظ
تصویر تقریظ
ستودن و مدح کردن، بحق یا باطل را ستودن، مکتوب کسی را تصدیق کردن
فرهنگ لغت هوشیار
سرزنش کردن پیغاره سرزنش کردن ملامت کردن، سرزنش بیغاره، جمع تقریعات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقطین
تصویر تقطین
شکوفه بر آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقنین
تصویر تقنین
قانون گذاردن
فرهنگ لغت هوشیار
تازی از لاتین ماه های رومی: تشرین یکم و تشرین دویم میان ماه های ایلول و کانون یکم دو ماه از ماههای مشهور به (شهور رومی) : تشرین اول و تشرین دوم که بین ایلول و کانون اول واقع اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترقین
تصویر ترقین
خضاب کردن ریش را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقریس
تصویر تقریس
خنک کردن آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقریض
تصویر تقریض
((تَ))
بریدن، قطع کردن، شعر گفتن، مدح کردن، ذم گفتن (اضداد)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقریب
تصویر تقریب
((تَ))
نزدیک کردن، چهار نعل تاختن اسب، قربانی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقریر
تصویر تقریر
((تَ))
برقرار کردن، بیان کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تشرین
تصویر تشرین
((تِ))
نام دو ماه از ماه های رومی، تشرین اول و تشرین دوم که بین ایلول و کانون اول واقع اند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقریظ
تصویر تقریظ
((تَ))
ستودن، مطلبی را در تجمید کتاب یا نوشته ای نوشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقریع
تصویر تقریع
((تَ))
سرزنش کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقنین
تصویر تقنین
((تَ))
قانون گذاشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تمرین
تصویر تمرین
((تَ))
عادت دادن، آشنا ساختن کسی به کاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تمرین
تصویر تمرین
ورزش، ورز، آمادگی، پیگیری، ورزیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تقریب
تصویر تقریب
Approximation
دیکشنری فارسی به انگلیسی