بسیار جستن. (تاج المصادر بیهقی). بسیاری جستن. (زوزنی) ، بسیار نمودن. (منتهی الارب). بسیار نمودن و بسیار شدن. (ناظم الاطباء). بسیار شدن. (غیاث اللغات) (آنندراج). تکلف بسیاری. (از اقرب الموارد) ، بیشی نمودن بمال کسی. (تاج المصادر بیهقی). پیشی نمودن بمال کسی و بی نیاز شدن بدان. (از اقرب الموارد)
بسیار جستن. (تاج المصادر بیهقی). بسیاری جستن. (زوزنی) ، بسیار نمودن. (منتهی الارب). بسیار نمودن و بسیار شدن. (ناظم الاطباء). بسیار شدن. (غیاث اللغات) (آنندراج). تکلف بسیاری. (از اقرب الموارد) ، بیشی نمودن بمال کسی. (تاج المصادر بیهقی). پیشی نمودن بمال کسی و بی نیاز شدن بدان. (از اقرب الموارد)
اندوهگین شدن اندوهگنی سنه افسردگی، نشان پذیری، پس چیزی رفتن اندوهگین شدن، بر اثر رفتن پس چیزی رفتن، نشان پذیرفتن قبول اثر کردن، اندوهگینی، اندوه، جمع تاثرات
اندوهگین شدن اندوهگنی سنه افسردگی، نشان پذیری، پس چیزی رفتن اندوهگین شدن، بر اثر رفتن پس چیزی رفتن، نشان پذیرفتن قبول اثر کردن، اندوهگینی، اندوه، جمع تاثرات