جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با تقرر

تقرر

تقرر
قرار گرفتن، برقرار شدن، قرار و ثبات یافتن، استوار گشتن
تقرر
فرهنگ فارسی عمید

تقرر

تقرر
بر قرار گرفتن. (تاج المصادر بیهقی). قرار گرفتن. (زوزنی) (غیاث اللغات) (آنندراج) (از اقرب الموارد). استقرار و استحکام واثبات و استواری و اقرار و بند و بست. (ناظم الاطباء) ، بر پای خود کمیز انداختن شتر، ستبر گردیدن کمیز از خوردن علف خشک. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

تقمر

تقمر
منگ برد بردن در منگیا (قمار)، زن بردن، زن فریفتن، مهتابکاری انجام کاری در مهتاب
فرهنگ لغت هوشیار