معنی تدثر - لغت نامه دهخدا
معنی تدثر
- تدثر
(اِ تِ) - جامه بخویشتن درگرفتن. (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). جامه بخویشتن فاگرفتن. (زوزنی). پوشیدن جامه. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، پوشیدن دثار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پوشیدن دثار یعنی جامۀ بالا. (آنندراج) ، بر ستور نشستن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). برجستن مرد بر پشت اسب و برنشستن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (المنجد). برجستن مرد بر پشت اسب. (آنندراج). برجستن مرد بر پشت اسب و سوار شدن بر آن. (ناظم الاطباء) ، برشدن ستور بر ستور. (تاج المصادر بیهقی). برآمدن گشن بر ماده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). برآمدن نر بر ماده. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا