معنی تقشر - فرهنگ فارسی عمید
معنی تقشر
- تقشر
- باز شدن یا کنده شدن پوست چیزی، از پوست درآمدن
تصویر تقشر
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با تقشر
تقمر
- تقمر
- منگ برد بردن در منگیا (قمار)، زن بردن، زن فریفتن، مهتابکاری انجام کاری در مهتاب
فرهنگ لغت هوشیار
تقعر
- تقعر
- گودی گود شدن گود بودن گود شدن گودی یافتن، گودی، جمع تقعرات
فرهنگ لغت هوشیار
تقشف
- تقشف
- تنگ زیستی تنگ روزی بکم ساختن سخت گذراندن، جامه درشت پوشیدن، سخت گذرانی، جمع تقشفات
فرهنگ لغت هوشیار