جدول جو
جدول جو

معنی تقاعد - جستجوی لغت در جدول جو

تقاعد
باز ایستادن
تصویری از تقاعد
تصویر تقاعد
فرهنگ لغت هوشیار
تقاعد
بازنشستگی، بازنشسته شدن، از کاری بازماندن، گوشه نشینی و کناره گیری، بازایستادن از کاری
تصویری از تقاعد
تصویر تقاعد
فرهنگ فارسی عمید
تقاعد
((تَ عُ))
بازایستادن از کاری، بازنشسته شدن
تصویری از تقاعد
تصویر تقاعد
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متقاعد
تصویر متقاعد
کسی که مجاب شده است، مجاب، بازنشسته
فرهنگ فارسی عمید
کسی که بجای خود بنشیند و بحق خود قانع باشد، آنکه از کاری دست بردارد و توقف کند، بازنشسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متقاعد
تصویر متقاعد
((مُ تَ عِ))
قانع، بازنشسته، آماده پذیرش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تصاعد
تصویر تصاعد
فرایازی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تصاعد
تصویر تصاعد
دشوار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقاعس
تصویر تقاعس
سر باز زدن، کوژ نمایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقادع
تصویر تقادع
در پی هم شتافتن دنبال هم افتادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تواعد
تصویر تواعد
با یکدیگر وعده نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تباعد
تصویر تباعد
از یکدیگر دور شدن، دور از حقیقت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقاعد
تصویر مقاعد
محل های قرار گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تصاعد
تصویر تصاعد
صعود کردن، بالا رفتن، بالا برآمدن، بالا رفتن چیزی به نسبت و درجۀ معینی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقاعد
تصویر مقاعد
جمع مقعد، جاهای قرار گرفتن و نشستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تباعد
تصویر تباعد
((تَ عُ))
از یکدیگر دوری کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تصاعد
تصویر تصاعد
((تَ عُ))
صعود کردن، بالا رفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تواعد
تصویر تواعد
((تَ عُ))
با هم وعده کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقاعس
تصویر تقاعس
((تَ عُ))
از کاری سر باز زدن، عقب ماندن، به تأخیر افتادن، طفره رفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تواعد
تصویر تواعد
نوید دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تباعد
تصویر تباعد
دوری کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقعد
تصویر تقعد
قیام نمودن به امر کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاعد
تصویر قاعد
نشیننده، نشسته، زنی که از شوهر و فرزند بازمانده و بچه نیاورد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قاعد
تصویر قاعد
نشسته، جالس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاعد
تصویر قاعد
((عِ))
نشسته، کسی که از رفتن به جنگ خودداری کرده، زنی که دیگر حیض نشود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقاعدات
تصویر تقاعدات
جمع تقاعد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متقاعد کردن
تصویر متقاعد کردن
باوراندن
فرهنگ واژه فارسی سره
جمع متقاعد، پذیرفتگان کناره گیرندگان باز نشستگان باز ایستادگان جمع متقاعد در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متقاعد نشدن
تصویر متقاعد نشدن
زیر بار نرفتن نپذیرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متقاعد گشتن
تصویر متقاعد گشتن
پاسخ یافتن، کناره گرفتن، باز نشسته شدن، پذیرفتن، باز ایستادن
فرهنگ لغت هوشیار
پاسخ یافتن، کناره گرفتن، بازنشسته شدن، پذیرفتن، باز ایستادن از کار کناره گرفتن، قبول کردن مجاب شدن، بازنشسته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متقاعدکننده
تصویر متقاعدکننده
Persuader
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از متقاعد کردن
تصویر متقاعد کردن
Persuade
دیکشنری فارسی به انگلیسی