- تقاصر
- کوتاهی نمودن
معنی تقاصر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کوتاه، کم ارتفاع، مقابل بلند
کوتاهی کننده باز ایستنده از امری اظهار کوتاهه نماینده جمع متقاصرین
جمع اقصر، کوتاهتران جمع اقصر کوتاهتران، کوتاهان
گردن بند
هم منگیایی هم منگی با هم گرو بستن
چکیدن، پیاپیی قطره قطره آمدن (آب یامایع دیگر) چکه چکه ریختن،جمع تقاطرات
فراهمی
یکدیگر را یاری دادن
یکدیگر را یاری دادن، به هم یاری کردن
از پی هم آمدن، قطره قطره چکیدن آب یا مایع دیگر، چکه چکه ریختن
قصاص از یکدیگر گرفتن
آرمیدن
کوتاه، نارسا، عاجز، قصور کننده، کوتاهی کننده
از یکدیگر قصاص گرفتن، تاوان گرفتن، معامله به مثل کردن
تقصیر کننده، مقصر، کوتاهی کننده
جمع متقاصر در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)