جدول جو
جدول جو

معنی تق - جستجوی لغت در جدول جو

تق((تَ یا تِ قّ))
صدایی که از شکستن چیزی یا برخورد دو جسم سخت یا افتادن جسمی به وجود می آید
تق و لق: نیمه تعطیل، زهوار دررفته، فرسوده
تق چیزی درآمدن: صدای چیزی درآمدن، افشا شدن امری نهانی
تصویری از تق
تصویر تق
فرهنگ فارسی معین
تق
اندازه، حدس گمان، بوته ی کدو، خیار و غیره، ریشه، اصل، از اصوات (صدای شکستن و ترک خوردن)، داغداغان، صدای افتادن و یا شکستن چیزی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تقی
تصویر تقی
(پسرانه)
پرهیزکار، لقب امام جواد (ع)، نام صدر اعظم ناصرالدین شاه مشهور به امیرکبیر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تقین
تصویر تقین
آراسته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقیید
تصویر تقیید
قید کردن، بند نمودن زن شوی را به افسون، بند کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقیه
تصویر تقیه
پنهان کردن مذهب خویش، احتیاط کردن، پرهیز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقویت
تصویر تقویت
توان بخشی، نیرو بخشی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تقدیرنامه
تصویر تقدیرنامه
سپاسنامه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تقید
تصویر تقید
پابستگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تقویم
تصویر تقویم
سالنامه، گاهشمار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تقاضای تجدید نظر
تصویر تقاضای تجدید نظر
فرجام خواهی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تقابل
تصویر تقابل
برهم کنش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تقاضا
تصویر تقاضا
درخواست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تقاطع
تصویر تقاطع
برشگاه، چهار راه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تقبل کردن
تصویر تقبل کردن
پذیرفتن، پذیرا شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تقبیح
تصویر تقبیح
زشت انگاری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تقدس
تصویر تقدس
اشویی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تقدم
تصویر تقدم
پیشینگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تقدیر
تصویر تقدیر
ارج گذاری، سرنوشت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تقدیر زمانه
تصویر تقدیر زمانه
سرنوشت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تقدیم
تصویر تقدیم
پیشکش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تقوی
تصویر تقوی
پرهیزگاری، پرهیز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تقدیم کردن
تصویر تقدیم کردن
پیش کش کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تقرب
تصویر تقرب
نزدیکی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تقریبی
تصویر تقریبی
کمابیش، کم و بیش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تقسیم
تصویر تقسیم
بخشش، بخش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تقسیم کردن
تصویر تقسیم کردن
بخشیدن، بخش کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تقصان
تصویر تقصان
کاستی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تقلب
تصویر تقلب
دغل کاری، دغلی، نیرنگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تقلبی
تصویر تقلبی
ساختگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تقلید
تصویر تقلید
پیروی، دنباله روی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تقلیل
تصویر تقلیل
کاهش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تقلیل دادن
تصویر تقلیل دادن
کاستن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تقوا
تصویر تقوا
پرهیز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تقریبا
تصویر تقریبا
کمابیش، کم و بیش، نزدیک به
فرهنگ واژه فارسی سره