معنی تقبل کردن
- تقبل کردن
- پذیرفتن، پذیرا شدن
واژههای مرتبط با تقبل کردن
تقبل کردن
- تقبل کردن
- بعهده گرفتن بگردن گرفتن
تقبل کردن
- تقبل کردن
- پذیرفتن و اجابت نمودن. (ناظم الاطباء). بعهده گرفتن. بگردن گرفتن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). تقبل نمودن: بر وفق مزاج او سخن ها گفته بودند و تقبلها و تکلفها کرده. (جهانگشای جوینی)
تقلب کردن
- تقلب کردن
- نادرستی کردن
تنبل کردن
- تنبل کردن
- کاهلی کردن تنبلی کردن، اهمال کردن مسامحه کردن
تقلب کردن
- تقلب کردن
- Cheat
تقلب کردن
- تقلب کردن
- обманывать
تقلب کردن
- تقلب کردن
- schummeln
تقلب کردن
- تقلب کردن
- обманювати
تقلب کردن
- تقلب کردن
- oszukiwać
