جدول جو
جدول جو

معنی تفتیش - جستجوی لغت در جدول جو

تفتیش
بازجویی
تصویری از تفتیش
تصویر تفتیش
فرهنگ واژه فارسی سره
تفتیش
جستن و کاویدن، جستجو کردن
تصویری از تفتیش
تصویر تفتیش
فرهنگ لغت هوشیار
تفتیش
جستجو کردن، کاوش کردن، کاویدن، کاوش، بازرسی
تصویری از تفتیش
تصویر تفتیش
فرهنگ فارسی عمید
تفتیش
((تَ))
تفحص کردن، جستجو کردن، بازرسی، پژوهش، عقاید پرس و جو درباره عقاید دینی و سیاسی مردم برای شناسایی مخالفان، بدنی، گشتن لباس و بدن کسی، بازرسی بدنی
تصویری از تفتیش
تصویر تفتیش
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تفتیشی
تصویر تفتیشی
منسوب به تفتیشامور تفتیشی، مباشر مفتش
فرهنگ لغت هوشیار
آشوب کردن بر هم زدن دوبهمزدن آشوب انگیختن، فتنه انگیزی آشوبش دو بهمزنی، جمع تفتینات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفتیل
تصویر تفتیل
آشوباندن آشوبش غاکاندن چلپیدن (چلپ فتنه) (غاک فتنه)، دو به همزدن
فرهنگ لغت هوشیار
پنبه زنی دانسته باد که تفتیک پارسی نیز هست و پشم نرمی است که از زیر موی بز به شانه آرند و هم چنین دمه ای که از دیگ جوشان برخیزد -1 پشم نرم که از زیر موی بز بشانه برآرند و آنرا رشته شال و برک سازند، بخاری که از جوشش دیگ پدید آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفتیق
تصویر تفتیق
پاره کردن و شکافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفتیر
تصویر تفتیر
سست گرداندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفتیح
تصویر تفتیح
باز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
ریزه ریزه کردن، ریز ریز کردناز هم پاشیدن تفتیت حصاه، شکسته و ریزه شدن،جمع تفتیتات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفریش
تصویر تفریش
بوباندن (بوب فرش)، گستردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفتیک
تصویر تفتیک
کرک، پشم یا پر بسیار نرم با پرز های نرم و لطیفی که از بن مو های بز می روید و آن ها را با شانه می گیرند و پس از ریسیدن در بافتن پارچه های کرکی به کار می برند و از آن شال و پارچه های لطیف می بافند، گلغر، پت، تبت، تبد، بزشم، بزوشم، بزوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تفتین
تصویر تفتین
فتنه انگیختن، فتنه افکندن، آشوب کردن، فتنه برپا کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تفتین
تصویر تفتین
((تَ))
آشوب کردن، فتنه انداختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تفتیک
تصویر تفتیک
از هم جدا کردن، جدا کردن پنبه از دانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تفتیک
تصویر تفتیک
((تَ))
کرک، پشم نرم زیر موهای بز که از آن در بافتن شال استفاده می کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تفتیق
تصویر تفتیق
((تَ))
کهنه شدن، شکافتن، دریدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تفتیر
تصویر تفتیر
((تَ))
سست گردانیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تفتیح
تصویر تفتیح
((تَ))
باز کردن، گشودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تفتیت
تصویر تفتیت
((تَ))
ریز ریز کردن، از هم پاشیدن، شکسته و ریزه شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تفتیح
تصویر تفتیح
گشودن، باز کردن
فرهنگ فارسی عمید
باز ایستادن دختر از لهو بازی با کودکان، جوانمردی نمودن، ورزشکاربودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفتی
تصویر تفتی
((تَ فَ تّ))
باز ایستادن دختر از لهو و بازی با کودکان، جوانمردی نمودن، ورزشکار بودن
فرهنگ فارسی معین
آنچه نزد اقوام ابتدایی دارای جنبۀ رازآمیز و جادویی بوده و پرستش می شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تفتیشات
تصویر تفتیشات
جمع تفتیش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفتیش کردن
تصویر تفتیش کردن
کاویدن باز رسیدن نیک جستجوکردن کاویدن تفحص کردن بازرسی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفتیش کردن
تصویر تفتیش کردن
Ransack
دیکشنری فارسی به انگلیسی