جدول جو
جدول جو

معنی تفتیک

تفتیک((تَ))
کرک، پشم نرم زیر موهای بز که از آن در بافتن شال استفاده می کنند
تصویری از تفتیک
تصویر تفتیک
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تفتیک

تفتیک

تفتیک
پنبه زنی دانسته باد که تفتیک پارسی نیز هست و پشم نرمی است که از زیر موی بز به شانه آرند و هم چنین دمه ای که از دیگ جوشان برخیزد -1 پشم نرم که از زیر موی بز بشانه برآرند و آنرا رشته شال و برک سازند، بخاری که از جوشش دیگ پدید آید
فرهنگ لغت هوشیار

تفتیک

تفتیک
کُرک، پشم یا پر بسیار نرم با پرز های نرم و لطیفی که از بن مو های بز می روید و آن ها را با شانه می گیرند و پس از ریسیدن در بافتن پارچه های کرکی به کار می برند و از آن شال و پارچه های لطیف می بافند، گُلغَر، پَت، تِبِت، تِبِد، بُزَشم، بُزوَشم، بُزوَش
تفتیک
فرهنگ فارسی عمید

تفتیک

تفتیک
پنبه زدن. (منتهی الارب) آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

تفتیک

تفتیک
پشمی باشد نرم که آنرا از زیر موی بز بشانه برآرند واز آن شال و تکیۀ نمد و امثال آن سازند. (برهان) (از ناظم الاطباء) (آنندراج). پشم نرم که کرک و گلفر گویند و از آن شال بافند. (فرهنگ رشیدی) :
قاری حقیقتی دان کردن ببر سقرلاط
تفتیک را و ماشا، هر دو شمر مجازی.
نظام قاری.
، بخاری که از جوشش دیگ پدید می آید. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا