- تفتیت
- ریزه ریزه کردن، ریز ریز کردناز هم پاشیدن تفتیت حصاه، شکسته و ریزه شدن،جمع تفتیتات
معنی تفتیت - جستجوی لغت در جدول جو
- تفتیت ((تَ))
- ریز ریز کردن، از هم پاشیدن، شکسته و ریزه شده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بازجویی
پراکنده کردن پراکندن فتالاندن پراکندن فتالیدن
آشوب کردن بر هم زدن دوبهمزدن آشوب انگیختن، فتنه انگیزی آشوبش دو بهمزنی، جمع تفتینات
آشوباندن آشوبش غاکاندن چلپیدن (چلپ فتنه) (غاک فتنه)، دو به همزدن
پنبه زنی دانسته باد که تفتیک پارسی نیز هست و پشم نرمی است که از زیر موی بز به شانه آرند و هم چنین دمه ای که از دیگ جوشان برخیزد -1 پشم نرم که از زیر موی بز بشانه برآرند و آنرا رشته شال و برک سازند، بخاری که از جوشش دیگ پدید آید
پاره کردن و شکافتن
جستن و کاویدن، جستجو کردن
سست گرداندن
باز کردن
سخن چینی کردن
از دست دادن از دست دادن
جستجو کردن، کاوش کردن، کاویدن، کاوش، بازرسی
کرک، پشم یا پر بسیار نرم با پرز های نرم و لطیفی که از بن مو های بز می روید و آن ها را با شانه می گیرند و پس از ریسیدن در بافتن پارچه های کرکی به کار می برند و از آن شال و پارچه های لطیف می بافند، گلغر، پت، تبت، تبد، بزشم، بزوشم، بزوش
فتنه انگیختن، فتنه افکندن، آشوب کردن، فتنه برپا کردن
از هم جدا کردن، جدا کردن پنبه از دانه
((تَ))
فرهنگ فارسی معین
تفحص کردن، جستجو کردن، بازرسی، پژوهش، عقاید پرس و جو درباره عقاید دینی و سیاسی مردم برای شناسایی مخالفان، بدنی، گشتن لباس و بدن کسی، بازرسی بدنی
پراکنده کردن
گشودن، باز کردن
باز ایستادن دختر از لهو بازی با کودکان، جوانمردی نمودن، ورزشکاربودن
ریزه ریزه شدن ریز ریز شدن از هم بریزیدن
ریزریز شدن، شکسته و ریزه ریزه شدن
کوفته، ریز ریز، نانریزه خرده نان، نانسوده خرده نان خشک که در آشپزی به کار برند کوفته و ریزه ریزه کردن، نان خشک نرم ساییده
جمع تفتیت