- تفته
- تابیده
معنی تفته - جستجوی لغت در جدول جو
- تفته
- سرخ شده از حرارت آتش، تافته، گداخته،
برای مثال به دست آهن تفته کردن خمیر / به از دست برسینه پیش امیر (سعدی۲ - ۸۳)
بافته شده، تنیده، تفنه، تنته، تنسته، تینه، تنه
- تفته ((تَ تِ یا تَ))
- تابیده، تار عنکبوت
- تفته ((تَ تِ))
- بسیار گرم شده، گداخته شده، تفتیده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بالقوه
بافته منسوج
آلتی فلزی که دارای دسته ایست شبیه شانه که نساجان هنگام بافتن پارچه آنرا در دست گیرند و لای تارها زنند تا آنچه بافته شده بهم پیوسته و محکم گردد دفتین دفه
اتهام
روان شده، حرکت کرده
قرین، جفت خمیده، کج خمیده، کج
خوابیده بخواب رفته خسپیده، جمع خفتگان
قطعه چوب پهن و صاف و مسطح که چندان ستبر نباشد
باز ایستادن دختر از لهو بازی با کودکان، جوانمردی نمودن، ورزشکاربودن
تافتن گرم شدن، خشمناک گردیدن، شتافتن دویدن خرامیدن، گرم گردانیدن یکدیگر را، بخشم در آوردن
تافتگی تفتگی
شکافتگی، شکافتن شکاف خوردن کفتن کافتن، شکافتگی، جمع تفتقات
گشاد شدن، باز شدن
ریزه ریزه شدن ریز ریز شدن از هم بریزیدن
لذت بردن
فقه آموختن، فقیه شدن
طعنه و سرزنش کردن
سخن گفتن، حرف زدن
پارس تازی گشته توته زگیل گوشت زاید پلک چشم جوش پلک تراخم
در اصطلاح بازرگانی ورقه چاپ شده که بدهکار مبلغ بدهی خود و موعد پرداخت آنرا مینویسد و به بستانکار میدهد، و آنست که چیزی از کسی بطریق عاریت یا قرض یا در عوض چیزی بگیرد تا در شهر دیگر باز دهد
گل و لایی که بروی تیرهای عمارت گسترده و بالای آن کاهگل اندود نمایند
چیرگی، توانایی
شکافته شدن، گشاده شدن
خمیده، کج
داربست درخت انگور
داربست درخت انگور
سوراخ شده، بیشتر دربارۀ مروارید و لعل و امثال آن ها می گویند
سوغات، هدیه ای که کسی از سفر برای دوستان و آشنایان خود بیاورد
رهاورد، تحفه، ارمغان، نورهان، نوراهان، نوارهان، راهواره، بازآورد، عراضه، بلک، لهنه،برای مثال ولیکن چو او بر سر گنج باشد / چنین سفته ها خوار و آسان فرستد (انوری - مجمع الفرس - سفته)
سوغات، هدیه ای که کسی از سفر برای دوستان و آشنایان خود بیاورد
رهاورد، تحفه، ارمغان، نورهان، نوراهان، نوارهان، راهواره، بازآورد، عراضه، بلک، لهنه،
ریزریز شدن، شکسته و ریزه ریزه شدن
ترکیده، شکافته شده، از هم باز شده، برای مثال کفیدش دل از غم چو یک کفته نار / کفیده شود سنگ تیمارخوار (رودکی۱ - ۸۰)
مخلوط آهک، خاک و شن که در پی ریزی ساختمان یا زیرسازی خیابان به کار می رود
شل، نرم، وارفته
آشفته، عاشق، دلباخته
شل، نرم، وارفته
آشفته، عاشق، دلباخته
لکۀ سیاه که در چهرۀ انسان پیدا می شود، کلف، ماه گرفت
اندوه و بی قراری دل، میل و خواهش به هر چیز
حالتی در زنان آبستن که به برخی خوراکی ها رغبت شدید پیدا می کنند، ویار
ملال، اندوه، تلوسه، تالواسه، تلواسه، تاس، تاسه
اندوه و بی قراری دل، میل و خواهش به هر چیز
حالتی در زنان آبستن که به برخی خوراکی ها رغبت شدید پیدا می کنند، ویار
ملال، اندوه، تلوسه، تالواسه، تلواسه، تاس، تاسه
سخن گفتن، به سخن آمدن، حرف زدن، لب به سخن گشودن