خفته خفته خوابیده، درازکشیده، کنایه از از کار بازمانده، باطل، متوقف، کنایه از غافل، بی خبر، خمیده فرهنگ فارسی عمید
خفته خفته آرمیده، خسبیده، خوابیده، غنودهمتضاد: بیدار، غافل، بی خبر، ناآگاه، نهفته، به ظاهر آرام فرهنگ واژه مترادف متضاد
دفته دفته آلتی فلزی که دارای دسته ایست شبیه شانه که نساجان هنگام بافتن پارچه آنرا در دست گیرند و لای تارها زنند تا آنچه بافته شده بهم پیوسته و محکم گردد دفتین دفه فرهنگ لغت هوشیار