جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با خفته

خفته

خفته
خوابیده، درازکشیده، کنایه از از کار بازمانده، باطل، متوقف، کنایه از غافل، بی خبر، خمیده
خفته
فرهنگ فارسی عمید

خفته

خفته
آرمیده، خسبیده، خوابیده، غنوده
متضاد: بیدار، غافل، بی خبر، ناآگاه، نهفته، به ظاهر آرام
فرهنگ واژه مترادف متضاد

دفته

دفته
آلتی فلزی که دارای دسته ایست شبیه شانه که نساجان هنگام بافتن پارچه آنرا در دست گیرند و لای تارها زنند تا آنچه بافته شده بهم پیوسته و محکم گردد دفتین دفه
فرهنگ لغت هوشیار