- تفتان
- هر چیز گرم شده از آفتاب یا از آتش گرم داغ، قسمی از نان تافتون
معنی تفتان - جستجوی لغت در جدول جو
- تفتان
- گرم، داغ، هرچه از آفتاب یا آتش گرم و داغ شده باشد، تافتون
- تفتان ((تَ))
- هر چیز گرم شده از آفتاب یا آتش، قسمی از نان، تافتون
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
در حال افتادن، یا افتان و خیزان راه رفتن، آهسته و بحالت افتادن و برخاستن راه رفتن
این واژه را آنندراج به نادرست تازی دانسته کژاگند جوشن قسمی جامه کژ آگند که بهنگام جنگ میپوشیدند کژ آگند قز آکند
آشوب کردن بر هم زدن دوبهمزدن آشوب انگیختن، فتنه انگیزی آشوبش دو بهمزنی، جمع تفتینات
آنچه که از گرمی آفتاب یا آتش داغ شده باشد داغ
رشته تاژ دوال چادر
نانی که بر دیواره تنور پخته شود
تثنیه شفه دولب لبان
هفت اختر، هفت سیاره
بزرگ ترین قمر سیارۀ زحل
تیتانیم
تیتانیم
نوعی جامۀ کژآگند که هنگام جنگ بر تن می کردند، کبر، گپر، گبر، قزاگند، تجفاف
چیزی که از حرارت آفتاب یا آتش داغ شده باشد، گرم، داغ
فتنه انگیختن، فتنه افکندن، آشوب کردن، فتنه برپا کردن
ترکی پیشکشی
جمع هفت هفتها: (پس ازپس عیسی هفتی ازهفتان بگذشت)، هفت اختر: (سالارکیست پس چو ازین هفتان هریک موکل است بکاری بر) (ناصرخسرو)
در حال افتادن
افتان و خیزان: آنکه گاه می افتد و گاه برمی خیزد، افتادن و برخاستن در راه رفتن
افتان و خیزان: آنکه گاه می افتد و گاه برمی خیزد، افتادن و برخاستن در راه رفتن
تافتن گرم شدن، خشمناک گردیدن، شتافتن دویدن خرامیدن، گرم گردانیدن یکدیگر را، بخشم در آوردن
خدعه و فریب دادن
تابیدن، افکنده شدن پرتو نور بر کسی یا چیزی
شعله ور کردن، برافروختن
گداختن و سرخ کردن آهن در آتش، تافتن
شعله ور کردن، برافروختن
گداختن و سرخ کردن آهن در آتش، تافتن
شهر آشوب، دزد، دیو، زرگر سخت فتنه جو فتنه انگیز، آنکه به جمال خویش مردم را مفتون سازد سخت زیبا و دلفریب آشوبگر
زیبا و دل فریب، با زیبایی و دل فریبی مثلاً فتان وخرامان وارد شد، شیطان، بسیار فتنه انگیز و فتنه جو، دزد، راهزن
سوزاندن، حرارت دادن