در سوراخ خود درآمدن کلاکموش. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). داخل شدن خرگوش در لانۀ خود. (از اقرب الموارد) ، سر و گردن در سوراخ درآوردن خرگوش. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، دست در گردن همدیگری کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
در سوراخ خود درآمدن کلاکموش. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). داخل شدن خرگوش در لانۀ خود. (از اقرب الموارد) ، سر و گردن در سوراخ درآوردن خرگوش. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، دست در گردن همدیگری کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
با یکدیگر عناد داشتن. (از اقرب الموارد) ، (اصطلاح فلسفه) نزد حکما عبارت است از تقابل بین دو امر وجودی، بنحوی که تعقل یکی از آن دو امر، موقوف به تعقل امر دیگر نباشدو بین آن دو امر نیز اختلاف و تباعد بسیار وجود نداشته باشد و در این حال این دو امر بنام متعاندین نامیده می شوند. مانند سرخی و زردی که هر دو را نسبت به یکدیگر متعاندین خوانند. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
با یکدیگر عناد داشتن. (از اقرب الموارد) ، (اصطلاح فلسفه) نزد حکما عبارت است از تقابل بین دو امر وجودی، بنحوی که تعقل یکی از آن دو امر، موقوف به تعقل امر دیگر نباشدو بین آن دو امر نیز اختلاف و تباعد بسیار وجود نداشته باشد و در این حال این دو امر بنام متعاندین نامیده می شوند. مانند سرخی و زردی که هر دو را نسبت به یکدیگر متعاندین خوانند. (از کشاف اصطلاحات الفنون)