- تعانق
- بغلگیری بغل کردن هم هماغوشی دست در گردن هم انداختنیکدیگر را در آغوش کشیدن
معنی تعانق - جستجوی لغت در جدول جو
- تعانق
- دست در گردن هم انداختن، یکدیگر را در آغوش گرفتن
- تعانق ((تَ نُ))
- دست در گردن هم انداختن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
با یکدیگر عناد داشتن
با همدیگر عشق نمودن
به یکدیگر عشق ورزیدن
با همدیگر عناد کردن، با هم ستیزه کردن
ویژگی کسی که از روی محبت دست در گردن دیگری می اندازد
در آغوش گیرنده در آغوش گیرنده معانقه کننده
دست به گردنی دست به گردن شدن
در کار خود ریزه کاری کردن در کاری نیکو نگریستن تا خوب انجام شود، ریزه کاری، جمع تانقات
تتبع کردن، در کار خود ریزه کاری کردن، گفتار و کردار خود را محکم و متقن انجام دادن، از روی حکمت کاری کردن