- تطوف
- گردنگشت گردگری چرخ زدن طواف کردن
معنی تطوف - جستجوی لغت در جدول جو
- تطوف
- طواف کردن، گرد چیزی گردیدن
- تطوف ((تَ طَ وُّ))
- طواف کردن، چرخ زدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کناره کاهی از کنار ه بریدن از کناره کاستن به کناره نرفتن (کناره حاشیه)
ترس برداشتن، کاستن
گرد گرداندن گرد گرد دادن (گرد گرد طواف)
بیشخواهی، سپاسگزاری، درازش دراز گشتن فزونی جستن، سپاس نهادن
گردنگیری، یاره بستن (یاره طوق)
خوش منشی، فرمانبری گردن گذاری، نامزدی، فرمانبرداری کردنمنقاد شدن، داوطلب گردیدن، مستحبی بجاآوردن کاری بقصد عبادت و نیکی انجام دادن، فرمانبرداری، خوش منشی
گونه گونی -1 گونه گونه شدنگوناگون گشتن حال بحال شدن، گوناگونی، جمع تطورات
سر گردانی، جهانگردی، بیجایی
به مذهب صوفیه در آمدن
کاواکش، درون رفتن
مهربان، مشفق، نیکوکار
میل کردن به سوی چیزی، مهربانی کردن
فضل و فزونی نمودن، منت نهادن بر کسی
قطف ها، چیدن میوه ها، جمع واژۀ قطف
عمل مستحب کردن، کاری به قصد نیکی و عبادت انجام دادن، فرمان برداری کردن، منقاد شدن، داوطلب شدن
گونه گونه شدن، جوربه جور شدن، گوناگون و حال به حال شدن، نظریه ای دربارۀ تکوین، ارتقا و تکامل جانداران و گیاهان که طبق آن نخستین موجودات جاندار از نوع واحد بوده و بنابر قوانین طبیعی در طی میلیون ها سال تنوع پیدا شده و نوع های مختلف به مرور زمان تکامل یافته و به صورت جانداران کنونی درآمده اند
مهربانی، عاطف، مشفق، مهربان
جمع قطف، خراش ها جمع قطف خراشها
طواف دهنده
طریقه و مسلکی که پیروان آن به احتراز از خواهش های نفسانی و اعراض از ماسوی اللّه دلالت می شوند. اهل تصوف برای رسیدن به حقیقت باید ریاضت هایی تحمل کنند و مراحلی به نام مراحل سلوک را بپیمایند و پیر یا مرشد آنان را در پیمودن این مراحل مدد می کند، پشمینه پوش شدن، صوفی شدن
غوغا و فریاد
فریادوغوغا، سر و صدا، غلغله و ازدحام
پیرا گردی، گشت، کلک چوب و نی که بر هم بندند و مشکی چند بر باد کرده بر آن نهند و بر آن نشسته از آب بگذرند، دیواره، شبگرد پارسی است توف زن پیر و شکسته دور چیزی گشتن گرداگرد گردیدن، طواف گشت
طواف، دور کعبه گشتن، گرد چیزی گشتن، پیرامون چیزی گشتن، دور زدن