جدول جو
جدول جو

معنی تطوف - جستجوی لغت در جدول جو

تطوف
گردنگشت گردگری چرخ زدن طواف کردن
تصویری از تطوف
تصویر تطوف
فرهنگ لغت هوشیار
تطوف
طواف کردن، گرد چیزی گردیدن
تصویری از تطوف
تصویر تطوف
فرهنگ فارسی عمید
تطوف
((تَ طَ وُّ))
طواف کردن، چرخ زدن
تصویری از تطوف
تصویر تطوف
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

کناره کاهی از کنار ه بریدن از کناره کاستن به کناره نرفتن (کناره حاشیه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخوف
تصویر تخوف
ترس برداشتن، کاستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطویف
تصویر تطویف
گرد گرداندن گرد گرد دادن (گرد گرد طواف)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطول
تصویر تطول
بیشخواهی، سپاسگزاری، درازش دراز گشتن فزونی جستن، سپاس نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطوق
تصویر تطوق
گردنگیری، یاره بستن (یاره طوق)
فرهنگ لغت هوشیار
خوش منشی، فرمانبری گردن گذاری، نامزدی، فرمانبرداری کردنمنقاد شدن، داوطلب گردیدن، مستحبی بجاآوردن کاری بقصد عبادت و نیکی انجام دادن، فرمانبرداری، خوش منشی
فرهنگ لغت هوشیار
گونه گونی -1 گونه گونه شدنگوناگون گشتن حال بحال شدن، گوناگونی، جمع تطورات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطوح
تصویر تطوح
سر گردانی، جهانگردی، بیجایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصوف
تصویر تصوف
به مذهب صوفیه در آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجوف
تصویر تجوف
کاواکش، درون رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عطوف
تصویر عطوف
مهربان، مشفق، نیکوکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عطوف
تصویر عطوف
میل کردن به سوی چیزی، مهربانی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تطول
تصویر تطول
فضل و فزونی نمودن، منت نهادن بر کسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قطوف
تصویر قطوف
قطف ها، چیدن میوه ها، جمع واژۀ قطف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تطوع
تصویر تطوع
عمل مستحب کردن، کاری به قصد نیکی و عبادت انجام دادن، فرمان برداری کردن، منقاد شدن، داوطلب شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تطور
تصویر تطور
گونه گونه شدن، جوربه جور شدن، گوناگون و حال به حال شدن، نظریه ای دربارۀ تکوین، ارتقا و تکامل جانداران و گیاهان که طبق آن نخستین موجودات جاندار از نوع واحد بوده و بنابر قوانین طبیعی در طی میلیون ها سال تنوع پیدا شده و نوع های مختلف به مرور زمان تکامل یافته و به صورت جانداران کنونی درآمده اند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عطوف
تصویر عطوف
مهربانی، عاطف، مشفق، مهربان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قطوف
تصویر قطوف
جمع قطف، خراش ها جمع قطف خراشها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطوف
تصویر مطوف
طواف دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشوف
تصویر تشوف
((تَ شَ وُّ))
خودآرایی، خودنمایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تطول
تصویر تطول
((تَ طَ وُّ))
منت نهادن بر کسی، فزونی جستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تطوع
تصویر تطوع
((تَ طَ وُّ))
فرمانبرداری کردن، عمل مستحبی انجام دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تطور
تصویر تطور
((تَ طَ وُّ))
گونه گونه شدن، حال به حال شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تصوف
تصویر تصوف
((تَ صَ وُّ))
صوفی شدن، به عرفان پرداختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عطوف
تصویر عطوف
((عَ))
مهربان، مشفق
فرهنگ فارسی معین
طریقه و مسلکی که پیروان آن به احتراز از خواهش های نفسانی و اعراض از ماسوی اللّه دلالت می شوند. اهل تصوف برای رسیدن به حقیقت باید ریاضت هایی تحمل کنند و مراحلی به نام مراحل سلوک را بپیمایند و پیر یا مرشد آنان را در پیمودن این مراحل مدد می کند، پشمینه پوش شدن، صوفی شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توف
تصویر توف
غوغا و فریاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توف
تصویر توف
فریادوغوغا، سر و صدا، غلغله و ازدحام
فرهنگ فارسی عمید
پیرا گردی، گشت، کلک چوب و نی که بر هم بندند و مشکی چند بر باد کرده بر آن نهند و بر آن نشسته از آب بگذرند، دیواره، شبگرد پارسی است توف زن پیر و شکسته دور چیزی گشتن گرداگرد گردیدن، طواف گشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توف
تصویر توف
((تُ))
سر و صدا، غلغله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طوف
تصویر طوف
((طُ))
گرد چیزی گشتن، گردش، گشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طوف
تصویر طوف
طواف، دور کعبه گشتن، گرد چیزی گشتن، پیرامون چیزی گشتن، دور زدن
فرهنگ فارسی عمید