جدول جو
جدول جو

معنی تصون - جستجوی لغت در جدول جو

تصون
مواظب خود بودن، خود را حفظ کردن، کنایه از خود را از عیب و بدی در گفتار و کردار حفظ کردن
تصویری از تصون
تصویر تصون
فرهنگ فارسی عمید
تصون
خویشتن صیانت کردن. (تاج المصادر بیهقی). خود را از معایب حفظ کردن. (از اقرب الموارد) : گلشن معانی را از خار و خاشاک خلاف توقی و تصون واجب بیند. (سندبادنامه ص 63). و پشت پای به روی تصون و تدین زد. (سندبادنامه ص 217). و هرآینه هر کس که شروعی پیوندد، از بیم صولت او احتراس و تصون کند و آتش بلا به نفس خود نکشد. (جهانگشای جوینی). و هرچه موجبات نقصان و مادۀ خسران او خواهد بود در دنیا و دین تحرز و تصون از آن واجب داند. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
تصون
خود را از عیب و بدی حفظ کردن
تصویری از تصون
تصویر تصون
فرهنگ لغت هوشیار
تصون((تَ صَ وُّ))
خودداری نمودن از عیب
تصویری از تصون
تصویر تصون
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متصون
تصویر متصون
نگه دارندۀ نفس خود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تصور
تصویر تصور
صورت کسی یا چیزی را در خیال خود مجسّم ساختن، گمان کردن، پنداشتن، انگاشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلون
تصویر تلون
دارای رنگ شدن، رنگ به رنگ شدن، هر دم به رنگی درآمدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حصون
تصویر حصون
حصن ها، قلعه ها، دژها، پناهگاه ها، جمع واژۀ حصن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تکون
تصویر تکون
به وجود آمدن، هستی یافتن، جنبیدن، هستی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مصون
تصویر مصون
حفظ شده، نگه داری شده
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ صَوْ وِ)
نگاهدارندۀ نفس خود. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، آگاه از خود. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تصون شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از مصون
تصویر مصون
محفوظ نگاهداشته، ایمن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غصون
تصویر غصون
جمع غصن، ستاک ها، چین ها و شکن ها جمع غصن شاخه ها شاخها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکون
تصویر تکون
هست شدن، بودن
فرهنگ لغت هوشیار
نیاز رنگینی، چند رنگی، گونه گرفتن دارای رنگ شدن، رنگارنگ شدن رنگ برنگ گشتن، رنگارنگی، جمع تلونات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغون
تصویر تغون
ستیهیدن بر گناه، دلیری در جنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصوب
تصویر تصوب
فرو شدنفرود آمدنبنشیب رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصور
تصویر تصور
صورت و پیکر گردیدن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تذون
تصویر تذون
صاحب ثروت و نعمت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصوف
تصویر تصوف
به مذهب صوفیه در آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحون
تصویر تحون
خواری، ذلیل شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخون
تصویر تخون
کم کردن حق کسی، تیمار داشتن چیزی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصون
تصویر حصون
قلعه ها، دژها مرد پرهیزگار مرد پرهیزگار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدون
تصویر تدون
سرشاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشون
تصویر تشون
سبک مغزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصحن
تصویر تصحن
خواستن چیزی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصوق
تصویر تصوق
آلوده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصوف
تصویر تصوف
((تَ صَ وُّ))
صوفی شدن، به عرفان پرداختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تصور
تصویر تصور
((تَ صَ وُّ))
پنداشتن، صورت کسی یا چیزی را به ذهن آوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تصوب
تصویر تصوب
((تَ صَ وُّ))
فرو شدن، فرود آمدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تلون
تصویر تلون
((تَ لَ وُّ))
رنگ به رنگ گشتن، هر لحظه به رنگی درآمدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تکون
تصویر تکون
((تَ کَ وُّ))
به وجود آمدن، هستی یافتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حصون
تصویر حصون
((حُ))
جمع حصن، دژها، پناهگاه ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غصون
تصویر غصون
((غُ))
جمع غصن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تصور
تصویر تصور
انگارش، انگار، انگاشت، انگاره
فرهنگ واژه فارسی سره