معنی تکون - فرهنگ فارسی معین
معنی تکون
- تکون((تَ کَ وُّ))
- به وجود آمدن، هستی یافتن
تصویر تکون
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با تکون
تکون
- تکون
- هست شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). هست کردن. (دهار). شدن و بودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). هست شدن و بودن. (غیاث اللغات). تکوین. کونه فتکون. (اقرب الموارد) ، جنبیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
رکون
- رکون
- آرمیدن آرامش یافتن، اوستامیدن (اطمینان کردن)، گراییدن آسودن آسایش یافتن، آرام گرفتن آرام یافتن
فرهنگ لغت هوشیار