لاف زدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (غیاث اللغات) (آنندراج) (از اقرب الموارد). لاف زنی نمودن و چاپلوسی کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تملق. (اقرب الموارد) : آفت عقل تصلف است... و آفت دل ضعیف، آواز قوی. (کلیله و دمنه). و ممکن است که این سخن در لباس تصلف بخاطر گذرد. (کلیله و دمنه). مرد صوفی تصلفی بنمود خود تصوف تکلفی بنمود. سنائی. از تکلف و تصلف تجنب نمایی. (ترجمه تاریخ یمینی) ، ملول شدن شتر از علف شیرین و میل نمودن بسوی شوره گیاه، در زمین درشت افتادن قوم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لاف زدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (غیاث اللغات) (آنندراج) (از اقرب الموارد). لاف زنی نمودن و چاپلوسی کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تملق. (اقرب الموارد) : آفت عقل تصلف است... و آفت دل ضعیف، آواز قوی. (کلیله و دمنه). و ممکن است که این سخن در لباس تصلف بخاطر گذرد. (کلیله و دمنه). مرد صوفی تصلفی بنمود خود تصوف تکلفی بنمود. سنائی. از تکلف و تصلف تجنب نمایی. (ترجمه تاریخ یمینی) ، ملول شدن شتر از علف شیرین و میل نمودن بسوی شوره گیاه، در زمین درشت افتادن قوم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
دست به کاری زدن، به کاری دست یازیدن، به دست آوردن، چیزی را مالک شدن، در کاری به میل خود تغییر ایجاد کردن تصرف عدوانی: ملکی را به زور از دست مالک آن خارج کردن
دست به کاری زدن، به کاری دست یازیدن، به دست آوردن، چیزی را مالک شدن، در کاری به میل خود تغییر ایجاد کردن تصرف عدوانی: ملکی را به زور از دست مالک آن خارج کردن