جدول جو
جدول جو

معنی متصلف

متصلف((مُ تَ صَ لِّ))
چاپلوسی کننده، چاپلوس، جمع متصلفین
تصویری از متصلف
تصویر متصلف
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با متصلف

متصلف

متصلف
رجل متصلف، مرد لافی. (منتهی الارب). چاپلوسی کننده و لاف زنی نماینده. (آنندراج). تملق کننده. (از اقرب الموارد). و رجوع به تصلف شود
لغت نامه دهخدا

متکلف

متکلف
شاعر یا نویسنده ای که در اثر خود تکلف می کند، کسی که کاری را بر عهده می گیرد و خود را در رنج و سختی می اندازد
متکلف
فرهنگ فارسی عمید

متخلف

متخلف
خلاف کننده، لغزش کار، کسی که در عقب مانده است، واپس مانده
متخلف
فرهنگ فارسی عمید