- تشنج
- ناآرامی، لرزش، تنش
معنی تشنج - جستجوی لغت در جدول جو
- تشنج
- لرزیدن، در هم کشیدن اعضا
- تشنج
- در هم کشیده شدن، ترنجیده شدن، کشیده شدن اعضای بدن، ترنجیدگی، در پزشکی انقباضات غیر ارادی عضلات که ناشی از تحریکات غیرعادی مغز است و گاه باعث بیهوشی می شود
- تشنج ((تَ شَ نُّ))
- انقباضات پی درپی و غیرارادی ماهیچه ها، در فارسی به معنای ناآرامی، آشفتگی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دارای تشنج، لرزان، دارای هرج و مرج و آشوب، ناآرام
پوست در کشیده و ترنجیده، لرزان
ترنگ
آبرو
چین و شکنج، سخت در هم فشرده، در هم کشیده
کسی که میل و خواهش نوشیدن آب داشته باشد
زشتکاری، تاراج، پارگی جامه
نازک کردن، کرشمه کردن
جنبش نمودن شتر بچه و جان یافتن
آبرو، طراوت، تابش رخسار
غنج و دلال نمودن، ناز و کرشمه کردن
انسان یا حیوان که احتیاج به نوشیدن آب دارد
بالنگ، میوه ای از خانوادۀ مرکبات با طعم شیرین و پوست زبر و ضخیم و زرد رنگ برای تهیه مربا، اترج، بادرنج، بادرنگ، بادارنگ، واترنگ، وارنگ، باتس، باتو، برای مثال رسم ترنج است که در روزگار / پیش دهد میوه پس آرد بهار (نظامی۱ - ۷) ، نوعی نقش و نگار که از ترکیب گل، برگ و طرح های اسلیمی ساخته می شود و بیشتر در نقشۀ قالی، قالیچه، پردۀ قلمکار، کاشی و تذهیب کاری در وسط نقش های دیگر قرار می گیرد و گاهی در چهارگوشۀ آن طرح های سه گوشه به شکل لچک ساخته می شود
لکه ای که در پوست چهرۀ انسان پیدا شود، کک مک، کلف
قسمتی از جمجمه در پیش سر که در کودکی نرم است، یافوخ، جاندانه
مگس سبز رنگی که روی گوشت می نشیند و از آن تغذیه می کند. دزد راهزن، خل ابله
نقشی است در میانه قالی یا قالیچه که آمیزه ای است از گل و برگ و شاخه های اسلیمی
انسان یا حیوانی که به آب نیاز دارد، بسیار مشتاق
مگس سبز رنگ، مژمژ
ترنجیدن، درهم کشیده شدن، پرچین و شکن شدن، فشرده شدن، افسرده شدن
شتر نر، ترنجیدگی چروک خوردن چروکیده ترنجیده سرین کفل
چشمیزک، دانه ای سیاه و براق که برای معالجۀ چشم درد به کار می رفته، چشملان، حسب السودان، تشمیزج، چشمک، چشام، چشوم، چشخام، چاکشو، چاکشی، خاکشو، چاکسی