- تشخص
- بزرگی داشتن
معنی تشخص - جستجوی لغت در جدول جو
- تشخص
- بزرگی داشتن، بزرگی یافتن، برجسته شدن و ممتاز گشتن از دیگران
- تشخص ((تَ شَ خُّ))
- بزرگی یافتن، برجسته شدن، شخصیت، امتیاز
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بزرگ و ممتاز، دارای تشخص
مرد معتبر و دارای آبرو و صاحب شان
باز شناخت، باز شناسی، شناسایی
باز شناخته، شناخته شده
آسان گرفتن، رخصت یافتن
تمیز دادن و جدا کردن چیزی
تیز نگریستن
معیّن شده، تمیز داده شده
تمیز دادن و جدا کردن چیزی از چیز دیگر، معین کردن اینکه چه چیز از چه نوع است، شناسایی مثلاً تشخیص بیماری او از عهدۀ پزشکان خارج بود، در علوم ادبی نسبت دادن ویژگی های انسانی به موجودات غیر ذی روح یا امور انتزاعی، جاندارانگاری
جایز بودن، مرخص شدن، اجازه گرفتن، رخصت یافتن
محقق و معین شده، تشخیص کرده شده، تمیز داده شده
Marked
marcado
markiert
oznaczony
отмеченный
позначений
gemarkeerd
marcado
marqué
marcato
चिह्नित
চিহ্নিত
ditandai
belirgin
눈에 띄는