جدول جو
جدول جو

معنی تشخص

تشخص
(اُ)
جدا و ممتاز شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تعین یافتن و معین گردیدن. (غیاث اللغات). تعین یافتن و معین گردیدن و جدا و ممتاز شدن. (آنندراج). انفراد و شخصیت و بزرگی و بزرگ منشی. (ناظم الاطباء). مطاوع تشخیص است یقال شخصه و فتشخص. (از اقرب الموارد) (از المنجد). آنچه بدان چیزی از غیر خود ممتاز شودچنانکه چیز دیگر در آن چیز مشارک آن نباشد. (از تعریفات جرجانی) ، بصورت شخص نمایان شدن خیال چیزی برای کسی. (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا