معنی مشخص
مشخص
معیّن شده، تمیز داده شده
تصویر مشخص
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با مشخص
مشخص
مشخص
باز شناخته، شناخته شده
فرهنگ واژه فارسی سره
مشخص
مشخص
محقق و معین شده، تشخیص کرده شده، تمیز داده شده
فرهنگ لغت هوشیار
مشخص
مشخص
معین، معلوم
فرهنگ فارسی معین
مشخص
مشخص
Marked
دیکشنری فارسی به انگلیسی
مشخص
مشخص
marcado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
مشخص
مشخص
markiert
دیکشنری فارسی به آلمانی
مشخص
مشخص
oznaczony
دیکشنری فارسی به لهستانی
مشخص
مشخص
отмеченный
دیکشنری فارسی به روسی
مشخص
مشخص
позначений
دیکشنری فارسی به اوکراینی