جدول جو
جدول جو

معنی تسدیم - جستجوی لغت در جدول جو

تسدیم
(اِ عِ)
دهن اشتر ببستن. (تاج المصادر بیهقی) : فنیق مسدّم، کمعظم، جعل علی فمه الکعام. (ذیل اقرب الموارد از صحاح) ، تغییر یافتن و بدبو شدن آب بسبب دیر ماندن. (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تسنیم
تصویر تسنیم
(دخترانه)
نام چشمه ای در بهشت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تسدید
تصویر تسدید
استوار کردن، راست و درست کردن، راست گردانیدن، کسی را به صواب و سداد راهنمایی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسهیم
تصویر تسهیم
سهم بندی کردن، جزءجزء کردن، جامه یا پارچه را نقش کردن و مخطط ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تهدیم
تصویر تهدیم
ویران ساختن بنا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسقیم
تصویر تسقیم
بیمار کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقدیم
تصویر تقدیم
پیش انداختن، جلو بردن، پیش فرستادن، مقدم داشتن، پیشکش کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسنیم
تصویر تسنیم
پر کردن ظرف، بلند کردن و بالا آوردن چیزی، برآمدن بر چیزی، چشمه ای در بهشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسدیس
تصویر تسدیس
شش گوشه کردن چیزی، شش قسمت کردن، شش تایی کردن، شش تایی، در علم نجوم قرار گرفتن یک ششم دورۀ فلک، یعنی دو برج، فاصله میان دو ستاره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسلیم
تصویر تسلیم
گردن نهادن، رام شدن، واگذار کردن، سپردن، درود، سلام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسهیم
تصویر تسهیم
سهم بندی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسلیم
تصویر تسلیم
سلام کردن، تحیت و تکریم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفدیم
تصویر تفدیم
دهان بند بر دهان نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقدیم
تصویر تقدیم
جلو بردن، پیشکشی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهدیم
تصویر تهدیم
ویران ساختن بنا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسدید
تصویر تسدید
توفیق دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسدیس
تصویر تسدیس
شش گوشه کردن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسریم
تصویر تسریم
پاره پاره کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسقیم
تصویر تسقیم
بیمار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدسیم
تصویر تدسیم
تر کرد ن با روغن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تردیم
تصویر تردیم
وصله کردن جامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسنیم
تصویر تسنیم
خر پشته کردن: تسنیم قبور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسدید
تصویر تسدید
((تَ))
استوار کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقدیم
تصویر تقدیم
((تَ))
پیشکش کردن، هدیه دادن، پیش انداختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسهیم
تصویر تسهیم
((تَ))
سهم بندی کردن، پارچه را نقش دار ساختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسدیس
تصویر تسدیس
((تَ))
شش گوشه ساختن چیزی، فاصله میان دو ستاره که به اندازه برج باشد، قرار گرفتن ماه در نقطه ای که فاصله آن تا خورشید 60 درجه باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسلیم
تصویر تسلیم
((تَ))
گردن نهادن، سلام گفتن، پذیرفتن شکست و متوقف کردن جنگ، حالت اطاعت و فرمانبرداری، مطیع، فرمانبردار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسنیم
تصویر تسنیم
((تَ))
پر کردن ظرف، نام چشمه ای در بهشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقدیم
تصویر تقدیم
پیشکش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تسلیم
تصویر تسلیم
واگذاری، گردن نهادن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تسلیم
تصویر تسلیم
Surrender, Submission
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تقدیم
تصویر تقدیم
Dedication
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تسلیم
تصویر تسلیم
подчинение , капитуляция
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تقدیم
تصویر تقدیم
преданность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تسلیم
تصویر تسلیم
Einreichung, Kapitulation
دیکشنری فارسی به آلمانی