جدول جو
جدول جو

معنی تسهیم

تسهیم((تَ))
سهم بندی کردن، پارچه را نقش دار ساختن
تصویری از تسهیم
تصویر تسهیم
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تسهیم

تسهیم

تسهیم
سهم بندی کردن، جزءجزء کردن، جامه یا پارچه را نقش کردن و مخطط ساختن
تسهیم
فرهنگ فارسی عمید

تسهیم

تسهیم
بُرد به خط بافتن. (تاج المصادر بیهقی). منقش کردن جامه، (زوزنی). چادر مخطط بافتن: سهم البرد، خططها بصور کالسهام. (از متن اللغه) ، (اصطلاح علم بدیع) آن است که شاعر نسق شعر بر وجهی نهد که بعضی از آن بر بعضی دلالت کند و چون صاحب طبعی یک مصراع از آن بشنود بداند که مابعد آن چه تواند بود چنانکه شاعر گفته است:
خون عاشق مباح داشت بتم
باز وصلش حرام داشت مدام
نه مباحست آنچه داشت مباح
نه حرامست آنچه کرد حرام.
چون شاعر بشنود که:
نه مباحست آنچه داشت مباح.
هر آینه دریابد که تمامی آن، آن باشد که:
نه حرامست آنچه کرد حرام.
و همچنین آنچه بر قافیت دلالت کند هم از این قبیل باشد چنانکه عمادی گفته است:
در غم یار، یار بایستی
یا غمم را کنار بایستی.
اندرین بوستان که عیش منست
گل طمع نیست، خار بایستی.
و این صنعت را از آن جهت تسهیم خواندند که شاعر، دیگری را در دانستن بعضی از آنچه نظم خواهد کرد مساهم و مشارک گردانیده است. (ازالمعجم فی معائیر اشعار العجم چ مدرس رضوی چ دانشگاه ص 374). و رجوع به ارصاد و کشاف اصطلاحات الفنون شود
لغت نامه دهخدا