- تزبع
- خشمگین شدن، بد خلق شدن
معنی تزبع - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیرو، پردازه
چهار زانویی چهار زانو نشستن
لرزیدن از خشم
بار بار خوری بار بار خوردن ستاندن شهروندی
پر شدن خویگیری
بشکافتن، شکستن
شادمان شدن، خشم گرفتن
مطیع، خادم، فرمانبردار، پیرو، چاکر، پس رو
پیروی کردن، متابعت کردن
پیرو، پیروی کننده، دنبال کننده، مطیع، هر یک از مسلمانانی که صحابی را دیده و از آنان پیروی کرده باشد، تابعی، کنایه از تحت تاثیر
امری یا موضوعی را به دقت مطالعه کردن، تفحص، تبعیت کردن، پیروی کردن، دنبال کردن، در پی چیزی رفتن
((بِ))
فرهنگ فارسی معین
پس رو، پیرو، فرمان بردار، مطیع، در ریاضی هرگاه میان دو تغییرپذیر چنان بستگی وجود داشته باشد که تغییر یکی در دیگری تغییری پدید آورد، نخستین را متغیر اصلی و دومی را متغیر تابع یا «تابع» گویند
پیروی کردن، تبعیت
پیروی، کنایه از نتیجه، جمع تابع، تابع